به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی "
نفت ما"،از 30 سال پيش كه مدل پيمانكاري براي جذب نيرو وارد صنعت نفت شد، شاهد بروز خسارتهاي جبران ناپذيري به بدنه نيروي انساني نفت بوديم كه در صورت عدم رسيدگي سريع به اين موضوع، علاوه بر بحران منابع انساني با چالش كاهش توليد نفت نيز روبرو خواهيم بود.
اما در صورت حذف مدل استخدامي پیمانکاری متعدد قراردادهاي نيروي انساني در صنعت نفت، بدنه نيروي انساني نفت هويت اصلي خود را پيدا كرده و رفته رفته نسبت به سازمان متبوع خود تعلق خاطر پيدا خواهد كرد.
مزيت ديگر تبديل پيمانكاري به نيروي رسمي نفت، انتقال تجربه است. در حال حاضر بخش بزرگي از نيروي پيمانكاري حاضر در صنعت نفت كه اتفاقا در شرف بازنشستگي نيز هستند نمي توانند انتقال تجربه دهند چراكه کارش به چشم نمیخورد و فاقد ارزش تلقی میشود که به زنجیره دانش و خرد کار نیروی دوام و بقا میبخشد. اینجاست که در مییابیم چرا اين نيرو تعلق خاطري به سازمان ندارد تا همت ورزد و بخواهد جانشين پروري كند.
نكته مثبت سوم تبديل نيروي پيمانكاري به نيروي كار صنعت، توانبخشي به صندوق بازنشستگي نفت است. در اين روزها كه به دليل كثرت تعداد بازنشستگان، صندوق هاي بازنشستگي در معرض خطر آسیب کمبود منابع و ورشكستگي هستند، انتقال نيروي پيمانكاري تحت لواي قانون وزارت كار به وزارت نفت مي تواند فرصت توانبخشي به صندوق بازنشستگي نفت را ايجاد كند چرا كه با ورود خيل عظيم نيروي پيمانكاري به كارمندي نفت، حق بيمه و پس انداز بازنشستگي اين افراد نيز به صندوق بازنشستگي نفت سرازير خواهد شد.
البته قابل ذكر است با آن بخشي از نيروي كار كه به خواسته خود تحت قانون وزارت كار خواهند ماند اما در سيستم نفت خدمت مي كنند نيز بايد به نحوی شایسته تقریبا همانند ساير نيروهاي رسمي نفت رفتار شود. يعني از تمام مزاياي رفاهي اعم از بن كارت، تسهيلات مسکن و ساير خدمات سيستم نفت (به گونهای که همرتبگی و شأن کار رعایت شود) نيز بهره مند شوند تا اين فقره از شاغلان خود را متعلق و وفادار به سازمان نفت ببينند.
خاطرنشان مي شود كه نيروي پيمانكاري چون هيچ گاه خود را متعلق به سازمان نميبيند، پس نه عِرقي دارد، نه تعلق خاطري و نه هويتي احساس می کند تا به خاطر آن براي تعالي سازمانش بجنگد.
در اين بين ممكن است برخي ايراد بگيرند كه اروپا دهههاست كه مدل پيمانكاري را در استخدام نيروي انساني پياده مي كند پس چرا به بيراهه نرفته اند؟ در پاسخ بايد گفت كه اگر در اروپا نيروي انساني بعنوان پيمانكار استخدام مي شود از سوي ديگر دولت نيز قبول كرده كه نيروي پيمانكاري براي خود سنديكاي مستقل از دولت و قوي كارگري تشكيل دهد، به نيروي كار حق اعتراض، تحصن و اعتصاب داده است. اما وقتي در داخل كشور دولت امكان تشكيل سنديكاي مستقل قوي كارگري را محدود ساخته، وقتي دولت اجازه اعتصابات صنفی كه منجر به تعطيلي پمپ بنزین ها، فرودگاهها و حمل و نقل را نمي دهد، چطور مي توان انتظار داشت كه نيروي قراردادی و پيمانكاري از حق خود دفاع كند. بارها تاكيد شده كه نظام سرمايه داري غربي در كشورمان قابل پياده سازي و اجرا نيست و موجب ويران شدن فرهنگ ملي توليد در كشورمان مي شود.
از سوي ديگر بايد دقت داشت كه ما در يك منطقه خشك و بياباني زندگي مي كنيم و بايد تعلق خاطر به محيط داشته باشيم، بايد عاشق محيط كار زندگي مان شويم تا براي زمين و خاك كشورمان كار كنيم. در همين جا يادآور مي شويم كه اگر تحريم ها نيز هم اكنون برداشته شود، توليد نفت افزايش نخواهد يافت چراكه صنعت نفت از نيروي دلسوز و وفادار كه جانش را براي اين سازمان فدا كند خالي شده است.
نيروي كار بايد عِرق داشته باشد، بايد به سازمان تعلق خاطر داشته باشد تا براي افزايش توليد نفت جانش را كف دست گرفته و به سكوهاي نفتي فلات، جنوب، مسجد سليمان و ميادين گازي عسلويه برود. بايد به ياد بياوريم كه از بابت عرق و وفاداري كارگران نفتي بود كه آبادان آبادان شد. عرق توسعه مردم اين سرزمين بود كه سبب پيشرفت صنعت نفت در جنوب كشور شد. شما اگر اين تعلق خاطر و وفاداري را از نيروي كار بگيريد در حقيقت ريل توسعه صنعت نفت و گاز را ويران كردهايد.
در نتيجه اينكه وجود نيروي رسمي براي سازمان نفت هم موجب افزايش توليد خواهد شد و در عين حال موجب بقا، دوام و توسعه صنعت در آينده مي شود.
اکنون یادآوری این نکته حائز اهمیت است که صنعت نفت ملی نشده است که نماد یک ظلم مضاعفی باشد. ملی شدن نفت مفهومی ضد استعماری و ضد استثماری داشته که در جان مردم چنین جاودانه شد. سیرت و صورت ناخوش بیتوجهی به آدمهای فعال در صنعت نفت در حقیقت نابودی و ریشه کن کردن ارزشهایی است که بقای این صنعت در گرو آن ایدههای آزادیبخش و عدالت محور است.