۱
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۸ - ۱۳:۳۹
کد مطلب : ۱۲۰۸۵۰
یادداشتهای یک هلدینگی/قسمت ششم

روزهای پایانی سال و برکناری نیروهای پیمانکار

عبدالرسول دشتی
نیروهای پیمانکار شاغل از جمله آسیب پذیرترین همکاران ما در هلدینگ خلیج فارس بوده و هستند. شاید به این دلیل که از کمترین امنیت شغلی برخوردارند.
روزهای پایانی سال و برکناری نیروهای پیمانکار
   به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ، روز بیست و هفتم اسفندماه سال 97 بود که متوجه شدم با دستور شفاهی معاون مالی و سرمایه گذاری هلدینگ خلیج فارس به مدیرتوسعه منابع انسانی، مقرر شده دو نفر از نیروهای پیمانکاری شاغل در این پروژه مشمول تعدیل نیرو شوند. مدیر منابع انسانی نیز چنین موضوعی را به مدیرعامل طرح هرمز اعلام کرده و او طی یادداشتی دستی به منشی دفتر و آبدارچی اعلام کرده بود باید تسویه حساب کرده و به همکاری شان خاتمه دهند. واقعا نمی دانستم مدیرعامل طرح که ایشان را انسان محترمی می دانستم چگونه توانسته بود در آستانه تعطیلات عید نوروز و روزهای پایانی سال چنین اقدامی را انجام دهد.

به تمام مدیران عامل و مدیرانی که هنوز در مسئولیت خود باقی مانده بودند و امید داشتم شاید هنوز حرمتی برایم قائل بوده و در رابطه با این دو همکار مساعدت نمایند، پیام دادم. بعضی از آنان جوابم را ندادند برخی دیگر نیز عذر خواسته و اظهار تاسف کردند که خودشان نیروهای مازاد دارند.
 
 روزهای پایانی اسفند 1397 شاهد یکی از بدترین اتفاقات دوران خدمتم بودم. از تیرماه آن سال به طرح پتروشیمی هرمز مامور شده بودم. طرحی که قرار بود تولید کننده اوره و آمونیاک باشد. ولی در مراحل ابتدائی طرح با جدی شدن موضوع حضور شرکت آلمانی BASF برای مشارکت با هلدینگ خلیج فارس در اجرای یک پروژه چهار و نیم میلیارد دلاری طبق نظر مدیرعامل وقت هلدینگ خلیج فارس طرح متوقف شده بود تا زمین آن طرح و بخش دیگری از زمین موجود در کنار آن در منطقه عسلویه به پروژه مشترک با BASF اختصاص داده شود. هر چند در نهایت با روی کار آمدن ترامپ و خروج ایالات متحده از برجام آلمانی ها هم به ناچار از این مشارکت کنار کشیدند.

به هرحال دقیقا روز بیست و هفتم اسفندماه سال 97 بود که متوجه شدم  با دستور شفاهی معاون مالی و سرمایه گذاری هلدینگ خلیج فارس به مدیرتوسعه منابع انسانی مقرر شده دو نفر از نیروهای پیمانکاری شاغل در این پروژه مشمول تعدیل نیرو شوند. مدیر منابع انسانی نیز چنین موضوعی را با مدیرعامل طرح هرمز مطرح کرده بود. او هم طی یادداشتی دستی به منشی دفتر و آبدارچی اعلام کرده بود باید تسویه حساب کرده و به همکاری شان خاتمه دهند. واقعا نمی دانستم مدیرعامل طرح که ایشان را انسان محترمی می دانستم چگونه توانسته بود در آستانه تعطیلات عید نوروز و روزهای پایانی سال چنین اقدامی را انجام دهد.

مدیرعامل طرح هرمز چند ماه پیش از آن برای مدت یک سال خود را به طرح پتروشیمی کنگان بصورت مامور منتقل کرده بود و عملا شاید هفته ای یک یا دو بار برای امضای برخی نامه ها، اسناد یا جلسات هیات مدیره که دو یا سه هفته یک بار ممکن بود برگزار شود به دفتر طرح می آمد. یعنی عملا می توانست در مقابل دستور هر مقامی در هلدینگ خلیج فارس خیلی محکم و جدی مقاومت کرده و صراحتا بگوید تا روزی که به مسئولیتش در این طرح خاتمه داده نشده این کار را انجام نخواهد داد. این تصمیم راهکاری بود که لااقل در آن روزهای پایانی سال می توانست بکار گرفته و دستور اخراج آنها را ندهد. ولی متاسفانه به هر دلیلی که برایم اصلا روشن و قابل توجیه نبود با دستوری که شفاها به وی گفته شده بود به راحتی کنار آمد.

اینجا بود که با خودم گفتم مامور شدن به این طرح این فرصت را نصیبم کرده تا از نزدیک با مشکلات و دغدغه های نیروهای شاغل در طرح های دور از مرکز حتی المقدور بیشتر آشنا شوم. و یاد وسواس شدید و حساسیت مهندس نژادسلیم نسبت به نیروهای قراردادی و پیمانکاری افتادم که بارها در مورد رعایت حق و حقوق آنها، مخصوصا در ماه های پایانی سال و اینکه حقوق مدیران پس از پرداخت حقوق این افراد داده شود تاکید می کرد.

به تمام مدیران عامل و مدیرانی که هنوز در مسئولیت خود باقی مانده بودند و امید داشتم شاید هنوز حرمتی برایم قائل بوده و در رابطه با این دو همکار مساعدت نمایند پیام دادم. بعضی از آنان جوابم را ندادند برخی دیگر نیز عذر خواسته و اظهار تاسف کردند که خودشان نیروهای مازاد دارند.

یادم آمد در دی ماه سال 96 به همراه مدیر برنامه ریزی و مدیر طرح ها برای بازدید از طرح لردگان رفته بودیم. در حین بازدید از سایت و قدم ردن در محوطه کارگاهی یکی از کارگرانی که در حال بلوک زنی بود به من نزدیک شد و گفت اگر این کار تمام شود در آستانه ماههای پایانی سال آنها را بیکار می کنند. در حین جلسه یادداشتی در این رابطه به دست مدیر برنامه ریزی مان که در حال صحبت برای جمع بود دادم  و ایشان چندین بار تاکید کرد به هیچ وجه حتی از نیروهای پیمانکار کسی تا قبل از پایان سال اخراج نشود. وقتی آن موضوع را با اتفاقی که برای این دو همکار پتروشیمی هرمز افتاده بود مقایسه می کردم بسیار متاسف شدم ولی عملا کاری از دستم بر نمی آمد. برای رفع مشکل این دو همکار هرمز با اکثر همکاران هلدینگ هم صحبت کردم. متوسل شدن به رئیس و یکی از اعضای هیات مدیره هرمز که با آنان آشنا بودم هم علاج واقعه نبود. سال نو آمد و تعطیلات هم گذشت ولی این دو همکار همچنان بلاتکلیف بودند و نتوانسته بودند جذب جایی از زیرمجموعه ها شوند. این وضعیت تا بتوانند مشغول به کار شوند به ماه های تیر و مرداد ماه 98 کشیده شد ولی خدا را شکر بالاخره توانستند مشغول به کار شوند. تا یک تجربه دیگر به تجارب قبلی ام اضافه شود و آن اینکه همیشه و حتما باید راهکارهای لازم برای رساندن صدای کارکنان و دغدغه و مشکلات آنان به بالاترین مقام سازمان پیش بینی شود.
  
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی