بهمن آرمان گفت: آقای زنگنه اعتقادی به صنایع پاییندستی نفت هیچگاه نداشته است. چه در دوره اول وزارت نفتشان در دوره آقای خاتمی و چه درحالحاضر.
نفت نعتی خدادای است که در صورت مدیریت صحیح، می تواند به واقع حلال مشکلات و منشا خیر باشد. اما در ایران به دلیل سهلانگاری و همچنین اصرار به حاضریخوری دولتها با هر گرایش و سلیقهای که روی کار آمدند، نوعی بیتوجهی محض به ارزش پتانسیل موجود در بازار نفت نشان دادهاند و دقیقا به همین دلیل به قول ادبیات محاورهای «نفت برای همه طلا است، برای ما بلا»
بهمن آرمان عضو سابق هیأت امنای صندوق ذخیره ارزی در گفتوگویی مشروح با «نفت ما» ضمن گفتن اینکه « حل نشدن مشکلات نفتی به حاکمیت برمیگردد -آن چیزی که امروزیها establishment میگویند- حاکمیت ایران باید توسعه را در دستور کار خود قرار دهد. » به پرسشهای طرح شده پاسخ داد.
*سئوال این است ؛ چرا نفت وارد بازیهای سیاسی شده است و تبعات این قضیه چه چیزی میتواند باشد؟
باید گفت، نفت همیشه به عنوان یک ابزار سیاسی چه در ایران و چه در سایر کشورها مطرح بوده است. ولی اینکه این حملات در ایران علیه وزیر نفت تشدید شده، خب تا حدودی درست است. دلیلش هم چزی نیست جز اینکه آقای زنگنه اعتقادی به صنایع پاییندستی نفت هیچگاه نداشته است. چه در دوره اول وزارت نفتشان در دوره آقای خاتمی و چه درحالحاضر.
آنچه که نوک حمله یا دلایل اصلی انتقاد از ایشان است، این است که چرا ایشان در طول این مدت نسبت به افزایش ظرفیت پالایشگاههای نفت توجهی نشان نداده است؟ زیراکه عملا اوپک شاید تا ۱۰ سال دیگر وجود خارجی نداشته باشد و خروج قطر از اوپک یک دلیل کاملا مشخصی داشته و این آغاز یک فرایند طولانیمدتی است.
انتقادهایی که به آقای زنگنه میشود این است که اوپک تعیینکننده سهمیه تولید نفت خام است و فراوردههای نفتی، چه به صورت پتروشیمی و چه به صورت فراوردههای نفتی، خروجی از پالایشگاهها، مشمول سهمیهبندیها نیست. یعنی اگر ما به اندازه کافی در ایران پالایشگاه ساخته بودیم، اعمال تحریمها علیه ما میتوانست بازتابهای کمتری داشته باشد. این اصل قضیه است که درست هم است.
حالا بخشی از این مسائل به علت تحریمهایی است که علیه ایران اعمال شده است. شرایط نامناسب فضای کسبوکار برای سرمایهگذاری و قوانین نامناسبی که تصویب شده، یعنی در قانونی که مجلس تصویب کرده به وزارت نفت این اجازه را نمیدهد که سرمایهگذاری در ساخت پالایشگاهها انجام بگیرد. یعنی وزارت نفت قانونا نمیتواند این کار را انجام دهد. کسانی که این قانون را تشدید کردند در اصل در حق ملت ایران خیانت کردند. چون آنها میدانستند که هزینه ساخت مثلا یک پالایشگاهی مثل پالایشگاه شازند اراک و یا پالایشگاه بندرعباس، زمانی با هزینه یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون دلار، آنهم با تکنولوژی ایتالیایی و ژاپنی ساخته شد، میشد.
الان چینیها از فرصت تحریمهایی که برای ما اعمال شده، برای بهینهسازی پالایشگاههای آبادان، که هیچگونه افزایش ظرفیتی هم در آن دیده نشده است، استفاده کردند و 4/2 میلیارد یورو از ایران میخواهند پول بگیرند.
بنابراین بخش زیادی از گناه این کار برمیگردد به آن دورانی که نمایندگان مجلس چنین چیزی را تصویب کردند بدون اینکه مشخص کنند که جایگزین وزارت نفت چه کسی میتواند باشد؟!
*اصلاح قانون که پیچدگی خاصی ندارد. درصورتی که هر قانونی یک روزی میتواند اصلاح شود، چرا این قانون اصلاح نمیشود؟
خب طبیعتا باید دید که چرا وزارت نفت این را اصلاح نکرده است؟ چون نمایندگان مجلس برای کاهش تصدیگری دولت، سرمایهگذاریهای جدید را نهتنها در مورد وزارت نفت، بلکه در مورد زیرمجموعههای توسعهای کشور که سازمان گسترش و نوسازی یا ایمیدرو باشد را هم متوقف کردند. یعنی آنها گفتند، بخش خصوصی بیاید سرمایهگذاری کند. درحالیکه حداقل تجریه شخصی من، در زمان دولت آقای خاتمی، که نماینده وزارت امور اقتصاد و دارایی در هیات امنای حساب ذخیره ارزی بودم، نشان میدهد که هیچگاه بخش خصوصی وارد سرمایهگذاریهای بالای ۳۰ میلیون دلار نشده است و در ادامه هم نخواهد شد. یعنی طبق آماری که از آن زمان وجود دارد، تعداد طرحهایی که با سرمایهگذاری بالای ۳۰ میلیون دلار توسط بخش خصوصی درخواست شده بودند و باید در یک کمیته مشخصی به تصویب میرسیدند، بسیار اندک بود و آنچه که انجام شد ، توسط بخش عمومی یا بخشی که اصطلاحا میگوییم خصولتی انجام گرفت. اصولا تراکم سرمایه، یکی از بیماریهای مهلک اقتصاد ایران است. آن کسانی که آمدند و وزارت نفت، شرکت ملی صنایع پتروشیمی، سازمان گسترش و نوسازی و سازمان ایمیدرو را از انجام سرمایهگذاریهای جدید منع کردند. یعنی عملا شرکت ملی صنایع پتروشیمی فقط روی کاغذ وجود دارد، چراکه اجازه سرمایهگذاری ندارد. وزارت نفت نمی تواند در ساخت پالایشگاههای جدید سرمایهگذاری کند و این قوانین به نظر من تعمدا به تصویب رسیدند.
چون اگر میخواستند نهادهای دولتی را از سرمایهگذاری منع کنند، باید جانشین آنها هم در نظر گرفته میشد. البته نباید فراموش کرد که پروژههای بزرگ ایران در پیش از انقلاب و حتی تا سالهای پس از جنگ هم متاثر از ردیفهای بودجه عمومی دولت بود. یعنی سازمان گسترش و نوسازی، مجموعهکارخانههایی مثل موتوژن، پمپایران، تراکتورسازی، ماشینسازی اراک، ایدن و امثالهم را در تبریز ساخت و تبریز را به یک شهر صنعتی تبدیل کرد، منابع مالی آنها از طریق درآمدهای نفت تامین میشد و همچنین درمورد ذوبآهن، فولاد مبارکه، فولاد خوزستان که از طریق درآمدهای نفت تامین منابع مالی میشدند. اگر به آمار مربوط به پیش از انقلاب مراجعه کنیم، مشاهده میشود در سال ۱۳۵۶ که اوج فعالیتهای اقتصادی ایران بود، ۴۲ سنت از هر دلار نفتی صرف سرمایهگذاریهای ماندگار میشد. مثل سدها که ساخته شدند، مثل کارخانههای بزرگ، سرچشمه، فولاد مبارکه، فولاد خوزستان، ذوبآهن، ماشینسازیهای اراک، آلومینیم اراک و امثالهم از طریق آن بودجه تامین میشدند. ما در دوره سازندگی توانستیم به رقم ۴۲ سنت نزدیک شویم. بهطوریکه در سال ۱۳۷۲ از هر دلار نفتی، ۳۸سنت به فعالیت و سرمایهگذاریهای ماندگار تبدیل میشد که با ۴۲ سنتِ سال ۱۳۵۶، فاصله زیادی نداشت. ولی از آنجایی که سرمایهگذاری با خود تورم میآورد، تا زمانی که طرحها به بهرهبرداری برسند بنا به دستور رهبری فتیله توسعهای کم شد، چون توسعه اصولا با خود تورم میآورد، سرمایهگذاری تقاضا را بالا میبرد، ظرف تقاضا بالا میرود و ظرف عرضه هم که تغییری پیدا نمیکند. در این صورت نتیجهاش تورم است.
بنابراین این مسئله اتفاق افتاد و درحالحاضر تا آنجا که من اطلاع دارم، ما در سال ۹۷ بودجه عمرانی اصولا نداشتیم. در سال ۹۸ هم نداریم و همه درآمدهای بودجه عمومی کشور که ۸۰ درصد آن متاثر از فروش نفت خام است، صرف هزینههای جاری دولتی میشوند که بسیار بزرگ شده و اقتصاد ایران را شبیه به اقتصاد شورویِ قبل از فروپاشی نزدیک کرده است. یعنی دولت شوروی سابق بزرگترین تولیدکننده بسیاری از کالاها بود. ولی همین بزرگشدن دولت باعث شده بود که تماما به یک پرندهای باشد که زیاد چاق شده و دیگر توان پرواز ندارد. اقتصاد ایران هم در همین مرحله است.
*چرا نفت برای همه طلا است و برای ما مصداق بارز بلا؟!
در رابطه با این پرسش بسیار اساسی شما که به درستی به آن اشاره کردید و پرسیدید، چرا نفت برای دیگران نعمت است و برای ما مایه شرم و بدبختی مردم، من یادم میآید آقای عباس عبدی که طبیعتا دارای نگرشهای متفاوتی با من است، به مناسبت پیروزی انقلاب، یعنی ۲۲ بهمن مصاحبهای با شبکه بیبیسی داشت که در آن زمان فقط به شکل رادیو بود، تلویزیون نبود- ایشان جمله بسیار زیبایی با این مضمون گفتند که «انقلاب نشان داد شاه باوجود اینکه افتخار میکرد به اینکه درآمدهای نفتی را صرف سرمایهگذاریهای مولد و درآمدزا میکند» نشان داده شد، پس از انقلاب ایران که همتاهای عرب او در جنوب خلیج فارس بهتر از شاه عمل میکردند و حتی از قول شاه در زمانی که انقلاب شده بود و در خارج از ایران بود، نقل شده که شاه گفته بود اگر بار دیگر من به همان شرایط برگردم ،آن اشتباهات گذشته را تکرار نمیکنم و پول نفت را صرفا برای سرمایهگذاری و کارهای ماندگار انجام میدهم. حال در مورد اینکه این نقلقول چقدر درست است و چقدر غلط، اطلاعی ندارم، منبع و ماخذی هم نیست. ولی جمله آقای عبدی جمله بسیار کلیدی بود و پرسش شما هم از آن کلیدیتر. که چرا مثلا در فاصله ۲۰۰ کیلومتری بندرعباس و بوشهر مردم در فقر دستوپا میزنند، حتی پول خرید نان و گوشت را هم ندارند، ولی در ۲۰۰ کیلومتر آنطرفتر در ابوظبی، عمان، دوبی، قطر و کویت مردم در رفاه مطلقی زندگی میکنند که حتی استانداردهایش بالاتر از استانداردهای حتی کشورهای اروپای شمالی است.
*این فاصله ریشه در چه کاستی و اهمالکاریها دارد؟
سیستم بیمهای که در کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس وجود دارد، حتی در انگلستان هم وجود ندارد. به همین دلیل ما متاسفانه از درآمدهای نفتی استفاده درستی نکردیم، حساب ذخیره ارزی در زمانی که به وجود آمد برای اختصاص بخشی از درآمدهای نفتی و فعالیتهای اقتصادیمان بود که در آن زمان خوشبختانه ما –که من هم نقشی در آن کار داشتم- توانستیم 7/9میلیارد دلار از پول نفت تا پایان آبان سال ۱۳۸۶، یعنی دو سال بعد از بر سرکارآمدن دولت آقای احمدینژاد، گشایش اعتبار قطعی صورت گرفته بود.
ولی درحالحاضر هیچگونه آماری در مورد عملکردی صندوق توسعه ملی وجود ندارد و حتی گزارشی که اخیرا مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی بیرون داده، نشاندهنده این است که ۶۷ درصد از اوراق بهاداری که با پشتوانه دولت منتشر میشود، صرف هزینههای جاری میشود که این برخلاف قانون انتشار اوراق مشارکت یا اوراق بهادار اسلامی است. زیرا من شخصا در زمانی که معاون بورس بودم، برای تصویب یا تایید پیشنویش قانون انتشار اوراق مشارکت، چندینبار در مجلس حضور پیدا میکردم که یادم است آقایان باهنر و -رئیس روزنامه رسالت- مرتضی نبوی در آنجا حضور داشتند و تاکید شدید هم شده بود که فروش اوراق مشارکت صرفا برای کارهای عمرانی باشد. درحالیکه الان خلاف آن انجام میگیرد. ایران حدود بیش از ۱۲ سال، یعنی از زمان دولت نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم -که الان هستیم- دارای پایینترین نسبت سرمایهگذاری به تولید ناخالص داخلی در میان کشورهای خاورمیانه شامل کشورهای شمال آفریقا، و مشکلاتی مثل بیکاری، اعتیاد، فحشا، تنفروشی و... متاثر از عدم سرمایهگذاریهای مولد است و سیاستهای پوپولیسمی دقیقه 20:09 که دولت فکر میکند با دادن یارانه یا ارزاننگاهداشتن قیمت بنزین میتواند در مملکت رفاه ایجاد کند. این سیاستها از اول هم اشتباه بوده و این اشتباه کماکان ادامه دارد.
*با توجه به ملموسبودن این تبعات چنین سیاستهایی چطور میشود که این اشتباهات تداوم پیدا میکند؟ بههرحال این اشتباهات تا یک جایی توجیهپذیر است. انسان تا یک جایی ممکنالخطاست، درست است؟
من فکر میکنم، حل نشدن مشکلات نفتی به حاکمیت برمیگردد -آن چیزی که امروزیها establishment میگویند- حاکمیت جمهوری اسلامی ایران باید توسعه را در دستور کار خود قرار دهد. در واقع برای برداشتهای غیرقانونی از صندوق توسعه ملی به حکم حکومتی نیاز است. حکم حکومتی را هم فقط مقام معظم رهبری میتواند بدهد. در مورد سیل اول سال جاری، دولت برداشت 4/2 میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برای سیلزدگان پیشنهاد کرد که مقام معظم رهبری به صراحت پاسخ دادند در مقابل این مسئله ایستادند و گفتند، من چنین اجازهای را نمیدهم. شما راههای دیگری را بررسی کنید، اگر این راهها جواب ندادند، من چنین مجوزی را صادر میکنم.
زیرا سیلزدگان که زمین کشاورزی، خانه و شغلشان را از دست دادند، به ارز که نیازی ندارند. اینها به منابع ریالی نیاز دارند. بنابراین در این شرایط بحرانی من به عنوان رهبر کشور با برداشت از صندوق توسعه ملی به علت وجود تحریمها مخالفت میکنم و جلوی این قضیه را گرفتند. ولی همان دستهایی که در این کارها منافعی دارند دوباره رهبر را مجبور کردند که یک میلیارد دلار برای ایجاد اشتغال، آنهم در مناطق روستایی از صندوق توسعه ملی برداشت کند. حال مشخص نیست که آیا ایجاد اشتغال در مناطق روستایی به ارز نیاز دارد که آنها آقای خامنهای را مجبور کردند که چنین حکم حکومتی را بدهد یا نه؟
زنگنه در تفکر دوران جوانی خود مانده است.تفکر وی خام فروشی است.اینکه ارزش افزوده برای نفت ایجاد کنیم برای ایشان قابل پذیرش نیست.کاش حساب میکرید بجای صادرات یک میلیون بشکه نفت یک میلیون بشکه بنزین صادرات مکیردیم چه ارزش افزوده فراوانی نصیب کشور میشد.اما افسوس که عده ای صدارت وزارت نفت را ارث پدری خود کرده اند...