لغو تحریم‌های پتروشیمی بی‌تاثیر است

ای بزرگ چنان تحریم را برتیشه کن

ریشه اش خشک بسان کاه کن

من و تو تحریم را شوت می کنیم

بجایش باغ را درگلستان می کنیم

درود برشما بزرگ مردان اقتصاد


شعری از خودم

تحریم را بر درخت آویزان می کنم

آشش را بر انگلیس شوروا می کنم

تحریم را بر دریا افکنم چون باد روان

بخرد ماهی و میگو خرچنگش دهم باز

تو ای بچه شیطان انگلیس نیرنگ مزن

با رستم مردان طرفی نه ماهی کوچک

درود برشاعر باغیرت احسنت

برصندلی بیکاری نشسته بودم باغم اندوه

ولی نمی خواستم داستان یأس برمن غلبه بکند

ابلهان خوشحال آشنای بسیار دارم

چنان زآب بر زدن با مکر حقه

عرصه کار را بر من صد کردن

ولی غافل از عرصه فکرند

بافکر خود کار کارستان کردم

ولی صد باز نشد ای دوست

حق من پشت صد گیر کرد

مزد را آن کسی گیرد که کارم خراب کرد

داستان واقعیت از سه کلید

کلید اول مربوط به رئیس جمهورمحترم رحانی برای حل مشکلات جامعه می باشد.کلید 2مربوط به یک بساز بفروش پولدار وپول پرست یک ویلا در شمال دارد به باجناق جدید گفت من نه از کسی کلید می گیرم ونه به کسی کلید می دهم قرار بود با خودش ببر آن دنیا.کلید سوم مربوط به یک مدیر پول دوست بود که فرزندان وهمسرش در خارج از کشور زندگی می کردن این شخص یک برادر خانم داشت که خودش خواهرش را به ایشان پیشنهاد کرده بود آن وقت وضعیت مالیشان خوب بود.بعد از چند وقت در اثر شراکت با این مدیر بدبخت شد یعنی بدبختش کرد.بد از کم آوردن این بیچاره از شهرستان به تهران می آمد برای کار کردن وشبها به خانه این برادر خانم تنها می رفت بعد از چند روز مدیر ومادر پیرش کلید را از این بیچاره گرفتن خیلی بامعرفت وپسر خوبی بود. بعداز چند روز بنده خدا سکته کرد واز دنیا رفت .حالا مدیر عکس برادر خانم را بالای تلوزیون گذاشته .

سلام عجیب آدمهایی تو این زمانه پیدا می شود ند چه کارهایی که برای مال دنیا انجام می دهند خجالت آور است

وقتی مدیر اینطوری باشد از دیگران چه انتظاری آدم می تونه داشته باشد شرم آور است

سلام

مردم ایران حتما با کمک دولت این تحریمها را خنثی خواهد کرد.

شعر دوست مظلوم

دوست آشنا چه ستم دیدی فراوان

تو ای جوانمرد دانای مهربان وآگاه

افسوس چه زود رفتی ز بین یاران

آن نادان ابله چه بد خواست ز بهر تو

آن بی لیاقت پول پرست مادی ناکس

زین کلیدبر قفل منزل درتو سد کرد

تو با تقاضا بر خوابم آمدی هر بار

من نیز رسوا می کنمش باشعرهمچنان

بخواب دوست آرام بخواب ای عزیز مادر

مادرت را می ستایم زود فراق پدر باپسر دید

روحت شاد مرامت پایدار

سلام

مسئولین محترم ومدیران توانمند کشور حتما تحریمها را مهار خواهند نمود .موفق باشید

سلام خواهر زاده یک رنگ وصادق فکر می کرد این دایی آدم خوبی بالاخره فامیل نزدیکه .این خواهر زاده یک وقتی فکر کنم 20 سال از آن قضیه می گذرد می رود نزد دایی می گوید من برای شرکت در مناقصه یک کار خدماتی می خواهم شرکت کنم غیر قانونی مرا نگذاشتن شرکت کنم به مدیرشما نامه دادم کارش غیر قانونی است شما ییگیری بکنید چرا این کار راکرده دایی خائن همانجا فرصت را غنیمت شمرده و نزد مدیر می رود وبرعلیه خواهرزاده هرانچه خواست می گوید و از مدیر بابت نامه بحق خواهر زاده پوزش می خواهد نامرد بی شرم همانجا پایش را می گذارد روی شانه خواهرزاده وبالا می رود بعد توسط مدیر باکسان دیگرآشنا می شود.حال با روابطی که پیدا کرده مرتب کار خواهر زاده راخراب می کند.بالاخره خدایی بالای سر است ودر عالم کاعنات هیچ چیزی بی حساب کتاب نمی ماند. از نامردیهای این شخص می توان یک کتاب نوشت شاید یک روزی تصمیم بگیرم بنویسم.

سلام

بعضی آدمها فکر می کنند همیشه زنده اند ودنیای دیگری وجوندارد تاسف آور است.وچسبیدن به مال دنیا.

بعضی ها با زیرآب زدن و رنگ بازی کردن خودشان را بالا می کشند اگر ببیند خبری نیست هزینه دارد برایشان سریع رنگ عوض می کنند حتی بخاطر منفعت رفیق شیطان هم می شوند. متاسفانه آدم کثبفی پیدا می شوند خیلی دیر شناخته می شوند همانطور که این دوستمان بالا توضیح داد اینها به نزدیکترین کسان خودشان هم ناروا می زند.

یک مدیر میشناسم یک دفع خواهربزرگش از شهرستان به تهران آمده بود درخانه اش را روی خواهرش بسته بود باز نکرده بود.

یک دایی دارم مدیرشده از شهرستان تهران امدم با اینکه تنهابود در را روی من که پسر خواهرش بودم بست خیلی خسیس است میمیره برای پول.پول نداشتم برگردم نمی دونستم چه کار کنم