به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی "
نفت ما"،جیمز کوئینسی، مدیرعامل کمپانی عظیم کوکاکولا در مصاحبه ای با نیویورک تایمز در پی برخی اعتصابات کارگری در کارخانه بلومینگوتون، اظهار کرد که کارخانه مذکور را تنها یک بار دیده و او امور را از مرکز شرکت در آتلانتای جورجیا به صورت آنلاین رصد می کند و نیازی به حضور هر ماه وی در مراکز تولیدی شرکت وجود ندارد.
احتمالاً اگر کوئینسی چنین سخنانی در ایران می کرد با برچسب هایی مانند «مدیر پروازی» و «غیر بومی» رسماً نابود می شد و به عمر کاری وی خاتمه داده می شد!
مسئله جنجالی مدیران موسوم به پروازی در ایران ریشه ای قدیمی و پر دامنه دارد. در اصطلاح این عنوان به مدیرانی اطلاق می شود که به صورت همیشگی در محل کارخانه تولیدی مستقر نیستند و از طریق خطوط هوایی در رفت و آمد هستند.
معمولا مقامات محلی نسبت به این مسئله واکنش نشان می دهند. برای نمونه ابوذر حسین پور، رئیس شورای اسلامی شهرستان کنگان به تازگی خواستار آن شد تا طرحی تصویب شود که از طریق قوه قاهره ورود مدیران پروازی به استان ممنوع شود. حجتالاسلام حسن مصلح امام جمعه برازجان نیز در خطابه ای آتشین خواستار کوتاه شدن دست به گفته او مدیران پروازی شد.
استاندار کهکیلویه و بویر احمد نیز قول داد تا همه مدیران پروازی حذف و با مدیران به گفته او بومی جایگزین شوند. در اینجا باید دقت کرد که 2 دسته مدیر پروازی وجود دارد.
مدیران دولتی پروازی
برخی مدیران دولتی مثلاً رئیس اداره صنعت، معدن و تجارت یک شهرستانی ممکن است در اصل ساکن تهران باشند و بیشتر طول سال در محل ماموریت خود حاضر نباشند. بدیهی است که اعتراض به این مسئله موجه و روا است و شخص مذکور باید مواخذه یا عزل شود، اما در حوزه صنعت و تجاری، بحث بسیار متفاوت است.
مدیران صنعتی-تجاری پروازی
واقعیت این است که برای نمونه در حوزه پتروشیمی، ممکن است در تمام کشور چند صد مدیر توانمند وجود داشته باشد که توان اداره یک مجموعه صنعتی بزرگ پتروشیمی را داشته باشند. از طرفی دفاتر اصلی شرکت های بزرگ اینچنینی معمولاً در تهران قرار دارد، زیرا گستره کار آنها بین المللی است و باید هم اینگونه باشد. مدیر مذکور طبیعتا از طریق مدیر تولید یا سایر مدیران و مهندسان مستقر در ماهشهر، عسلویه و... هر روز در جریان مسائل فنی قرار می گیرد و وظیفه او این است که در راستای تامین منابع شرکت و ایجاد ارتباطات و مذاکرات با سازمانهای بالادست و مدیریت منابع کلان شرکت را راهبری نماید. ضمن اینکه بسیاری از مدیران در طول هفته چند روزی را در محل کارخانه حضور دارند و درحالیکه با تقسیم کار براساس اصول علمی که از وظایف ساختاری مدیران است، مدیریت تولید، بازرگانی و مالی؛ تکالیف خود را انجام می دهند.
این روال کار نه فقط در ایران، بلکه در همه شرکت های بزرگ بین المللی مشابه جریان دارد و دفتر اصلی شرکت و کارخانه لزوما در یک شهر یا حتی یک کشور قرار ندارند، مثلاً کارخانجات اصلی اپل در تایوان قرار دارد و ممکن است مدیرعامل آن سالی یک بار از محل کارخانه دیدار نماید، با این همه هیچ کس او را پروازی و غیر بومی خطاب قرار نمی دهد، چون لزومی ندارد که مدیرعامل هر روز در سالن های تولید حضور داشته باشد و اصلاً کار او این نیست.
در ایران اما چون اغلب همه چیز معمولاً به حاشیه برده شده و بعضاً سیاسی می شود، برخی مسئولین محلی یا نمایندگان مجلس وقتی می دیدند که مدیر یک مجموعه پتروشیمی بسیار موفق است و شرکت را به سودآوری رسانده چون هیچ حربه دیگری پیدا نمی کردند، سعی داشته و دارند که با این اتهام که او غیر بومی و پروازی است، شخص مذکور را برکنار و وی را با یکی از اذناب و وابستگان به خود جایگزین نمایند، زمانی که در کل کشور تنها چند صد مدیر تراز اول مثلاً در پتروشیمی وجود دارد، چگونه ممکن است در یک شهر چند ده هزار نفری، یکی از اقوام نماینده مذکور در سطح مدیریت یک واحد پتروشیمی باشد و به لحاظ ریاضی چه مقدار احتمال شایستگی وی وجود دارد. به علاوه مگر نه آنکه باید معیار اصلی قضاوت در مورد یک مدیر شایستگی و سودآور بودن او باشد و چرا باید محل صدور شناسنامه وی به جای شایستگی به عنوان شاخصی برای قضاوت مورد بحث باشد؟! جالبتر اینکه بسیاری از همین مدیران بومی نیز خود در شهرهای دیگر زندگی می کنند و با پرواز به کارخانه می آیند!
واقعیت این است که حربه زنگار گرفته مدیر بومی یا غیر بومی و پروازی و غیر پروازی تنها، وسیله ای است که احتمالاً از سوی چند مقام محلی برای امتیاز گیری به کار می رود و هیچ مبنای علمی و فنی ندارد، همانطور که در هیچ کجای دنیا به این مسائل پرداخته نمی شود چرا که برای سهامداران شرکت هدف یک چیز است توسعه و رشد شرکت بواسطه انتخاب اصلح برای مدیرعاملی باشد هرچند مدیر منصوب شده تابعیت کشور دیگری را نیز داشته باشد!