اختصاصی " نفت ما " ؛ بی پناهی « اپوزیسون دانش بنیان » درون وزارت نفت؛
چرا زنگنه از همان ابتدا فاز ۱۱ را به ایرانی ها واگذار نکرد؟
مهدی قدیری
اشتراک گذاری :
اگر قرار بود بعد از این همه تحقیر شدن و اتلاف وقت در نهایت یک شرکت ایرانی پروژه فاز ۱۱ را بر عهده بگیرد، چرا این کار از همان ابتدا انجام نگرفت؟!
به گزارش "نفت ما " ؛ پس از آنکه بیژن زنگنه به صورت رسمی کناره گیری شرکت سی ان پی سی آی چین را از پروژه فاز ۱۱ اعلام کرد، مسعود کرباسیان، مدیرعامل شرکت ملی نفت در توضیحی جهت پاسخ به انبوه سوالات مطرح شده در رسانه ها گفت «ما سفرهایی به چین داشتیم تا آنها دوستانه کنار بروند، مدیر سی ان پی سی آی می گفت وضعیت ما را درک کنید ما در ۳۰ کشور دنیا با آنها (آمریکایی ها) پروژه مشترک داریم و ناچاریم که ملاحظات آنها را رعایت کنیم » پر رنگ ترین سوالی که مطرح شده است این موضوع است که بی شک مسئولین نفتی ایران باید می دانستند که شرکت چینی تا چه حد با آمریکایی ها اشتراک منافع دارد و با وجود این چگونه این مسئله را در عقد قرارداد با آنها لحاظ نکردند ؟
در واقع پس از آنکه توتال به دلیل منافع مشترک با آمریکایی ها و ترس از تحریم کنار رفت ،چه چیزی باعث شد تا وزیر نفت این احتمال را لحاظ نکند که چینی ها نیز به همان دلیل کنار نروند؟ چرا وی حاضر نشد علی رغم تمام درخواست ها از سوی بدنه جوان و فن آور صنعت نفت و همچنین زعمای این حوزه انتخاب های داخلی را جایگزین گزینه های بسیار پر ریسک خارجی نماید؟
مساله فاز ۱۱ به موضوعی برای تقابل میان دو دیدگاه کلان در صنعت نفت تبدیل شده است و سابقه آن به سالها قبل باز می گردد . شرکت ملی نفت ایران و شرکت توتال فرانسه در سال ۱۳۷۹ زمانی که بیژن زنگنه سکان نفت ایران را در دست گرفت ، برای توسعه بخش بالادستی فاز ۱۱ پارس جنوبی توافق نامه امضا کردند. با این همه عملاً اقدام خاصی از طرف این شرکت فرانسوی صورت نگرفت و در نهایت توتال فرانسه که بهدنبال خروج از این پروژه بود با ارائه رقمی بسیار بالا برای توسعه این فاز، ایران را در شرایطی قرار داد که نتواند پس از حدود ۸ سال معطل ماندن فاز ۱۱، این قرارداد را با شرکت فرانسوی به امضا برساند.
شرکت ملی نفت ایران با پیشنهاد حدود ۱۰ تا ۱۱ میلیارد دلاری فرانسویها مخالفت کرد و به این ترتیب شرکت توتال از این پروژه کنار گذاشته شد. در همان برهه نیز چینی ها گزینه دوم وزارت نفت بودند. این طرح در نهایت با فشار همان نحله فکری ـ مدیریتی تحت نفوذ مکتب زنگنه به شرکت CNPC واگذار شد. بعد از گذشت چهار سال از امضای قرارداد توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی با این شرکت چینی، بهدلیل اینکه چینیها هیچ اقدام مؤثری برای توسعه این فاز انجام نداده بودند، طی یک توافق دوجانبه قرارداد توسعه این فاز با چینیها فسخ شد.
رفتن دوباره همان مسیر
در همان دوره یک خط فکری مطرح شد بر این اساس که،درست است که شرکت های ایرانی چندان با تجربه نیستند، اما اگر حالا (سال ۱۳۷۹) مدیریت بالادست فاز ۱۱ و پارس جنوبی به آنها واگذار شود، می توان نهایتاً در یک دوره ۱۰ تا ۱۵ ساله از ثمره این ریسک ارزشمند بهره برد و آنها به تدریج با بهره گیری از دانش و تجهیزات وارداتی، می توانند نسبت به بومی سازی فن آوری مورد نیاز اقدام کنند. این طرز فکر البته چندان خوشایند مدیریت کلان صنعت نفت نبود. بیژن زنگنه پس از عقد قرارداد توتال با خوشحالی و هیجان گفت: « من به ملت بزرگ ایران، به مقام معظم رهبری و به رئیس جمهور محبوب و مردمی تبریک می گویم » معلوم نبود که چرا او عقد قرارداد پیمانکاری با یک شرکت خارجی ( مسئله ای عادی و روزمره در کشورهای وابسته عربی ) را شایسته تبریک به ملت ایران و مقام معظم رهبری می داند!
قرارداد طرح توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی ۱۲ تیرماه ۱۳۹۶ بین شرکت ملی نفت ایران بهعنوان کارفرما و کنسرسیوم توتال (۵۰.۱ درصد)، سیانپیسیآی (۳۰ درصد) و پتروپارس (۱۹.۹) امضا شد. توتال حدود یک سال پس از امضای این قرارداد، در نهایت همانگونه که هشدار داده شده بود، بدون عمل به تعهدات به بهانه تحریم از این پروژه کنار رفت. پس از خروج توتال وزارت نفت یکبار دیگر درخواست ها برای واگذاری این پروژه به یک شرکت ایرانی یا کنسرسیومی متشکل از چند شرکت داخلی را نادیده گرفت و به گفته برخی مدیران نفتی این درخواست را ناشی از عدم درک حزب الهی های بی سواد می دانست و در نهایت بهطور رسمی اعلام کرد شاخه بینالمللی شرکت ملی نفت چین (سیانپیسیآی) ، سهامدار ۸۰.۱ درصد از طرح توسعه فاز ۱۱ پارس جنوبی است. این شرکت چینی نیز سر انجام این پروژه را به قول مدیر عامل شرکت ملی نفت « دوستانه » ترک کرد و معلوم نیست ترک «غیر دوستانه» پروژه از نظر مقامات وزارت نفت چگونه می بود، در حالی که شرکت چینی نیز مانند فرانسوی ها با فراغ بال و بدون پرداخت ریالی غرامت،ایران را با مشکلاتش تنها گذاشت.
سکوت وزارت نفت در برابر سوالات
به حق ترین سوال این است که چرا وزارت نفت و شخص زنگنه و مدیران ارشد متعلق به مکتب فکری وی، برای سالها وقت و پول مردم ایران را هدر دادند و کاری که از اول باید انجام می دادند را آخر انجام دادند؟اگر قرار بود بعد از این همه تحقیر شدن و اتلاف وقت در نهایت یک شرکت ایرانی پروژه را بر عهده بگیرد ، چرا این کار از همان ابتدا انجام نگرفت ؟
مدیران بسیاری به زنگنه گفتند که مسئله نیاز فاز ۱۱ به مبلغ بالای سرمایه گذاری تنها یک بهانه است و در داخل کشور میزان بسیار زیادی سرمایه سرگردان وجود دارد که با یک مدیریت درست ( به جای اقدام راحت تکیه به خارجی) می توان این منابع را به حوزه سودآور نفت و گاز جذب کرد .
منتقدین همچنین این گذاره را مطرح می کنند که با توجه به اینکه دو شرکت خارجی از ابتدا حاضر نبودند تا از فناوری سکوهای ازدیاد فشار در فاز ۱۱ استفاده کنند ، چرا وزارت نفت بر روی سرمایه گذاری و انتقال این دانش از طُرق غیر متعارف که سالها است مرسوم است متمرکز نشد ؟
زنگنه سیطره فکری مهیبی بر بسیاری از مدیران وزارت نفت دارد ، تا زمانی که قوه عاقله نظام از برخی مزیت های کار کردن با زنگنه عبور نکند ، بعید به نظر می رسد که اپوزیسیون فعلی موجود در داخل وزارت نفت که طرفدار سپاردن کارها به نیروی جوان و دانش بنیان ایرانی هستند بتوانند در برابر وی کاری از پیش ببرد.