می گویم جنگ بدن و آهن جنگ گوشت و آهن به این دلیل که کارگران و مهندسانی که بر روی سکوهای گازی در دریا کار می کنند به دلیل استفاده از تجهیزات پرخطر فولادی هر لحظه در معرض خطراتی چون بریدگی های عمیق، قطع شدن عضو و حتی مرگ اند.
زندگی بدون گاز چه شکلی است؟!
مرضیه حسینی
1 دی 1400 ساعت 11:26
می گویم جنگ بدن و آهن جنگ گوشت و آهن به این دلیل که کارگران و مهندسانی که بر روی سکوهای گازی در دریا کار می کنند به دلیل استفاده از تجهیزات پرخطر فولادی هر لحظه در معرض خطراتی چون بریدگی های عمیق، قطع شدن عضو و حتی مرگ اند.
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی"نفت ما "، خسته از کار روزانه در حالی که ترافیک همیشگی تهران کلافه ام کرده به خانه می آیم و زیر سماور را روشن می کنم،کمی بعد عطر هل و دارچینِ چای ایرانی بلند می شود و حس می کنم که زندگی همین است، همین بخاری که از لیوان چای ام بلند می شود و بر شیشه سرد پنجره می نشیند. هوا بشدت سرد است و باد دانه های ریز و درشت و برف را بر سرو صورتمان می ریزد. انگشتانم از سرما یخ زده و قرمز شده اند، سعی می کنم به هرم گرمایی که به محض باز کردن در به صورتم می خورد فکر کنم. خانه اما سرد است و شومینه خاموش شده، با عجله و عصبانیت در حالی که می لرزم شیر گاز را که حتما باز مادر وسواسی ام بسته، باز می کنم. روی مبدل راحتی می نشینم و به شعله های آبی- قرمز آتش زل می زنم، گرمای مطبوع بخاری که در تنم می پیچد، حس می کنم گرسنه ام، قابلمه قورمه سبزی را روی گاز می گذارم و شعله اش را کم می کنم، حوله ام را برمی دارم تا با یک دوش آب گرم عیش امشبم را کامل کنم. بخار چون مه غلیظی فضای حمام را پر می کند و آب ِ گرمِ پرفشارِ دلپذیر از لای موهایم سر می خورد و بدنم را از خستگی روزانه سبک می کند. شعله شومینه را زیاد می کنم و با ظرفی پر از تخمه به انتظار شروع فوتبال می نشینم. در حال پرت کردن پوست تخمه به اطراف بودم که مادرم بی خبر آمد، چشمانش را به سرعت در تمام زوایای خانه چرخاند و صدای هوارش بلند شد و در حالی که شعله شومینه را کم می کرد گفت:«صدبار گفتم توی خانه لباس گرم بپوش تا مجبور نشوی شعله این شومینه را تا آخر زیاد کنی، تلوزیون صبح تا شب می گوید مشکل گاز داریم بعد آقا طوری لخت می گردد انگار که وسط تابستان است! تازه! مگر تاکید نکرده بودم که به جای شومینه بخاری روشن کنی! مصرف گاز شومینه بالا و گرمایش کم است. سماور هم که لابد مدام روشن بوده که مبادا آقا از چای تازه محروم شود! تو اصلا می دانی این گاز با چه بدبختی به دست ما می رسد که اینطور هدرش می دهی؟!»
مادرم سماور و شومینه را خاموش می کند و من به سوالش فکر می کنم؛ به اینکه راستی زندگی بدون گاز چه شکلی است؟
بسیاری از داشته های ارزشمند ما از آنجا که در زندگی روزمره بسیار پرتکرار اند، به اموری دم دستی تبدیل شده و وجودشان بدهی تلقی می شود به گونه ای که ما کمتر در خصوص اهمیت و ضرورت وجودی آنها یا کاربردهایشان در زندگی روزمره تامل می کنیم. همین مساله، یعنی دم دستی شدن و عادی بودن یک موهبت، سبب می شود که افراد، دغدغه چندانی برای محافظت یا مصرف بهینه آن نداشته باشند. گاز شهری و مصرف آن از جمله همان موهبت های ارزشمند است. حفاری برای بدست آوردن گاز و کار بر روی سکوهای آن که در دریا واقع شده اند، یکی از دشوارترین و طاقت فرساترین عملیات حفاری در حوزه نفت و گاز است. این سکوها در واقع به زندان ها یا قفس هایی در دل دریا می مانند. جایی که تا چشم کار می کند آب است و آب. بر روی هر سکو تقریبا 80 نفر به کار اشتغال دارند که عمدتا کارگراند. کارگران و مهندسانی که به مدت دو هفته و گاهی به دلیل طوفانی بودن دریا نزدیک به یک ماه بر روی سکو در قلب دریا زندگی می کنند و چشم انتظاراند برای مرخصی، برای رفتن به خشکی، به خانه، به جایی که خانواده باشد و غذای گرم و خواب راحت، به جایی که از بوی دریا و گاز ترش و شیرین و جنگ میان بدن و آهن خبری نباشد. می گویم جنگ بدن و آهن جنگ گوشت و آهن به این دلیل که کارگران و مهندسانی که بر روی سکوهای گازی در دریا کار می کنند به دلیل استفاده از تجهیزات پرخطر فولادی هر لحظه در معرض خطراتی چون بریدگی های عمیق، قطع شدن عضو و حتی مرگ اند. آنها مجبورند در اتاق هایی که گاهی تعداشان به ده نفر در یک فضای کوچک می رسد بخوابند و در طول روز بدون حتی لحظه ای درنگ کار کنند. نکته تاسف بار در خصوص کارگران و مهندسان شاغل در سکوهای گازی، حقوق کم در عوض کار سخت و پرخطر است. این گروه از کارگران، کسانی که اغلبشان نه جشن شب یلدایِ کنار خانواده را به یاد دارند و نه عید نوروزی را، حقوق های بسیار کمی دریافت می کنند و معیشت مناسبی ندارند. آنها به واقع، عمر و زندگی شان را به قیمتی ناچیز پیش فروش می کنند به دولت؛ بنابراین، حداقل انتظاری که می تواند از مردم داشت این است که بدانند گازی که زندگی رومزه شان به وجود آن وابسته است، آسان بدست نمی آید تا به آسانی و عدم بهینه سازی سوخت در فرهنگ زندگی شهری، از دست برود.
کد مطلب: 142500