حدود ده سال قبل پس از روی کار آمدن دولت روحانی وزیر نفتش در مراسم پنجاه سالگی پتروشیمی مدعی شد این صنعت در طول هشت سال حضور دولت قبل به دلیل بی کفایتی مدیرانش نتوانسته پیشرفتی داشته باشد. او آن روز صنعت پتروشیمی ایران را به لشکری تشبیه کرد که طی هشت سال گذشته سرداری همچون «نادر» نداشته است.
موضوع این مطلب درستی یا نادرستی نظر او نیست چرا که اگر مدیران وقت پتروشیمی را به تعبیر وی سردارانی همچون نادر بدانیم خودش در دوره دوم وزارتش در دولت روحانی "به سان پادشاهان فرتوت و بدگمانی که فرزندانشان را کور می کردند" مدیران عامل دو مجموعه مهم شرکت ملی صنایع پتروشیمی و هلدینگ خلیج فارس را برکنار و جایگاهشان را به دو بازنشسته مجلس و مترو سپرد.
آن روزها و حتی این روزها تصور غالب این است که همه به جنگ نیروهای رسمی نفت و پتروشیمی برخاسته و تلاش داشته و دارند هرطور شده با برکناری، دادن امتیازهای خاص و یا بلاسمت کردن آنان از دردسرهای ادامه حضورشان در صنعت نفت خلاص شوند.
این باور اگرچه هنوز هم وجود داشته و برخی اطلاعیه های صادره برای تشویق به بازنشستگی زودتر از موعد کارکنان رسمی نفت بر آن صحه می گذارد ولی به نظر می رسد مشکل اصلی این روزهای مجموعه نفت که تبعات ناکارآمدی های آن اکثر مردم را گرفتار کرده باید از منظر دیگری ارزیابی شود.
مهم ترین مشکل این روزهای تیم حاکم بر مجموعه نفت، گاز و پتروشیمی کشور یافتن و بکار گماردن نیروهای همسو و به تعییر روشن تر آن «خودی» می باشد و بحث تجربه، سلامت، شایستگی و کارآمدی در انتخاب مدیران و مسئولین سالهاست از صنعت نفت رخت بر بسته است.
نگاهی به آخرین انتصاب های صورت گرفته نشان می دهد اصل مورد نظر در انتخاب ها فقط «خودی بودن اشخاص بوده» و هیچ نشانه ای از کارآمدی و شایستگی در سوابق منصوب شدگان مشاهده نمی شود.
اگر چه تمامی تصمیم گیرندگان دیروز و امروز تلاش دارند ضمن انکار چنین واقعیتی گناه آن را به گردن پیشینیان بیاندازند ولی واقعیت غیرقابل انکار این است که همه در رسیدن به چنین شرایطی مقصر بوده و خواهیم بود.
اگر چه به تاسی از سخن ده سال پیش وزیر نفت دولت روحانی صنعت نفت و پتروشیمی این روزها هم بی سردار است ولی باید گفت متاسفانه اکثر سرداران نفت همیشه در مقابل حضور مدیران سفارشی، بیگانه و بی تعصب وارد شده در این صنعت به سان فرماندهانی بوده اند که به جای میارزه و ایستادگی در مقابل هجوم لشکر بیگانه برای حفظ موقعیت و جایگاه خویش به کرنش و همکاری با بیگانگان شتافته صلاح و اولویت را در باقی ماندن بر تخت ها و پست های مدیریتی خویش دیده اند( بجز یک مورد و آن اولین مدیرعامل پتروشیمی دولت نهم بود که مقاومت و مخالفت مدیران با جابجایی های بی حساب و کتاب وی کار را به جایی رساند که بعد از گذشت ۹ ماه شبانه از کار برکنار شد).
به بیان روشن در مقابل برکناری های شبانه مدیران خوشنام، کارآمد و مجرب نفت، گاز و پتروشیمی طی حداقل ده سال گذشته هیچ جای این صنعت شاهد یک صدای اعتراض یا حتی یک تذکر زبانی از طرف هیچ مدیری نبوده و تنها صدا و پیام مشترک تمام آنان ابراز تاسف ها و پیام های تسلیتی بوده که به هنگام فوت یکی از مدیران از سوی آنها منتشر شده است.
آنچه مدتهاست بر صنعت ارزش آفرینی مانند پتروشیمی گذشته و می گذرد به دلیل نبود سرداران و قهرمانانی مانند؛ «نادر» یا به بیان روشن تر برای این روزهای پتروشیمی فقدان مدیرانی مانند «رهگذر، نعمت زاده، نجابت، شعری مقدم و نژادسلیم» نیست بلکه به دلیل وجود کارکنانی است که هنوز هم در آرزوی ظهور چنان مدیرانی به انتظار نشسته اند؟
«هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد».
موضوع این مطلب درستی یا نادرستی نظر او نیست چرا که اگر مدیران وقت پتروشیمی را به تعبیر وی سردارانی همچون نادر بدانیم خودش در دوره دوم وزارتش در دولت روحانی "به سان پادشاهان فرتوت و بدگمانی که فرزندانشان را کور می کردند" مدیران عامل دو مجموعه مهم شرکت ملی صنایع پتروشیمی و هلدینگ خلیج فارس را برکنار و جایگاهشان را به دو بازنشسته مجلس و مترو سپرد.
آن روزها و حتی این روزها تصور غالب این است که همه به جنگ نیروهای رسمی نفت و پتروشیمی برخاسته و تلاش داشته و دارند هرطور شده با برکناری، دادن امتیازهای خاص و یا بلاسمت کردن آنان از دردسرهای ادامه حضورشان در صنعت نفت خلاص شوند.
این باور اگرچه هنوز هم وجود داشته و برخی اطلاعیه های صادره برای تشویق به بازنشستگی زودتر از موعد کارکنان رسمی نفت بر آن صحه می گذارد ولی به نظر می رسد مشکل اصلی این روزهای مجموعه نفت که تبعات ناکارآمدی های آن اکثر مردم را گرفتار کرده باید از منظر دیگری ارزیابی شود.
مهم ترین مشکل این روزهای تیم حاکم بر مجموعه نفت، گاز و پتروشیمی کشور یافتن و بکار گماردن نیروهای همسو و به تعییر روشن تر آن «خودی» می باشد و بحث تجربه، سلامت، شایستگی و کارآمدی در انتخاب مدیران و مسئولین سالهاست از صنعت نفت رخت بر بسته است.
نگاهی به آخرین انتصاب های صورت گرفته نشان می دهد اصل مورد نظر در انتخاب ها فقط «خودی بودن اشخاص بوده» و هیچ نشانه ای از کارآمدی و شایستگی در سوابق منصوب شدگان مشاهده نمی شود.
اگر چه تمامی تصمیم گیرندگان دیروز و امروز تلاش دارند ضمن انکار چنین واقعیتی گناه آن را به گردن پیشینیان بیاندازند ولی واقعیت غیرقابل انکار این است که همه در رسیدن به چنین شرایطی مقصر بوده و خواهیم بود.
اگر چه به تاسی از سخن ده سال پیش وزیر نفت دولت روحانی صنعت نفت و پتروشیمی این روزها هم بی سردار است ولی باید گفت متاسفانه اکثر سرداران نفت همیشه در مقابل حضور مدیران سفارشی، بیگانه و بی تعصب وارد شده در این صنعت به سان فرماندهانی بوده اند که به جای میارزه و ایستادگی در مقابل هجوم لشکر بیگانه برای حفظ موقعیت و جایگاه خویش به کرنش و همکاری با بیگانگان شتافته صلاح و اولویت را در باقی ماندن بر تخت ها و پست های مدیریتی خویش دیده اند( بجز یک مورد و آن اولین مدیرعامل پتروشیمی دولت نهم بود که مقاومت و مخالفت مدیران با جابجایی های بی حساب و کتاب وی کار را به جایی رساند که بعد از گذشت ۹ ماه شبانه از کار برکنار شد).
به بیان روشن در مقابل برکناری های شبانه مدیران خوشنام، کارآمد و مجرب نفت، گاز و پتروشیمی طی حداقل ده سال گذشته هیچ جای این صنعت شاهد یک صدای اعتراض یا حتی یک تذکر زبانی از طرف هیچ مدیری نبوده و تنها صدا و پیام مشترک تمام آنان ابراز تاسف ها و پیام های تسلیتی بوده که به هنگام فوت یکی از مدیران از سوی آنها منتشر شده است.
آنچه مدتهاست بر صنعت ارزش آفرینی مانند پتروشیمی گذشته و می گذرد به دلیل نبود سرداران و قهرمانانی مانند؛ «نادر» یا به بیان روشن تر برای این روزهای پتروشیمی فقدان مدیرانی مانند «رهگذر، نعمت زاده، نجابت، شعری مقدم و نژادسلیم» نیست بلکه به دلیل وجود کارکنانی است که هنوز هم در آرزوی ظهور چنان مدیرانی به انتظار نشسته اند؟
«هر کو نکند فهمی زین کلک خیال انگیز نقشش به حرام ار خود صورتگر چین باشد».