سوال اینجاست سیاستگذاران، برنامهریزان، مدیران اجرایی، پژوهشگران و محققان مسایل زنان چه چیز یا چیزهایی را میبایست در اولویت و خط اصلی کارهای خود قرار دهند؟ در قانون اساسی جمهوری اسلامی به کرامت و شخصیت انسان، اعم از زن و مرد توجه جدی شده، تا آنجا که در بند 6 اصل دوم این قانون، ایمان به کرامت و ارزش والای انسانی و آزادی توأم با مسئولیت او در برابر خداوند به عنوان یکی از پایههای نظام جمهوری اسلامی شمرده شده است.
این توجه و اهتمام در مورد زنان، دو چندان شده و این قانون در موارد متعددی بر پاسداشت شخصیت انسانی زن و زمینهسازی برای رشد شخصیت او تأکید کرده است. در بخشی از مقدمه قانون اساسی، پس از معرفی خانواده به عنوان «واحد بنیادین جامعه و کانون رشد و تعالی انسان» در مورد شخصیت انسانی زن چنین آمده است: « زن در چنین برداشتی از واحد خانواده، از حالت (شیء بودن) و یا (ابزار کار بودن) در خدمت اشاعه مصرفزدگی و استثمار، خارج شده و ضمن بازیافتن وظیفه خطیر و پر ارج مادری در پرورش انسانهای مکتبی، پیشاهنگ و خود، همرزم مردان در میدانهای فعال حیات میباشد و در نتیجه، پذیرای مسئولیتی خطیرتر و در دیدگاه اسلامی برخوردار از ارزش و کرامتی والاتر خواهد بود. در اصل بیست و یکم قانون اساسی نیز میخوانیم: دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و امور زیر را انجام دهد: ایجاد زمینههای مساعد برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او ... حال این پرسش مطرح است که آیا سیاستگذاریها، برنامهریزیها، قانونگذاریها و اقدامات اجرایی مرتبط با زنان در دو سه دهه گذشته به گونهای بوده است که کرامت و ارزش انسانی آنان را آنگونه که قانون اساسی جمهوری اسلامی خواسته است، پاس دارد و زمینههای مساعد برای رشد شخصیتشان را فراهم کند یا خیر؟ متأسفانه با وجود تلاشهای زیادی که در سالهای اخیر برای ارتقای شخصیت فردی و جایگاه اجتماعی زنان در نظام جمهوری اسلامی صورت گرفته است، هنوز زنان کشور ما به جایگاه مطلوبی که در خور آنان است دست نیافتهاند و هویت انسانی زنان چنانکه باید به رسمیت شناخته نشده است. برای روشن شدن این موضوع به چند عرصه از عرصههای مهم فرهنگی، اجتماعی که به نظر میرسد شخصیت و جایگاه انسانی زنان در آنها دستخوش آسیب شده است، اشاره میکنم .1. در عرصه خانواده که مهمترین صحنه بروز و ظهور جایگاه و موقعیت خطیر زنان است، همچنان شأن و منزلت زنان دستخوش تعصبها و جهالتهای مردانی است که بدون هیچ بهرهای از اخلاق اسلامی، حقوقی را که از سوی شرع برای مدیریت و هدایت خانواده به آنها ارزانی شده است، دستاویزی برای ظلم مضاعف به زنان و تحقیر آنها قرار میدهند. 2. در عرصه اجتماعی بسیاری از زنان سرپرست خانوار که حمایتهای ناچیز دولت تکافوی مخارج سنگین آنها را نمیدهد، به مشاغل سخت و طاقتفرسا یا مشاغلی که تناسبی با شأن انسانی آنها ندارد، روی آوردهاند. 3. بسیاری از دختران و زنان جوانی که محصول دستگاههای آموزشی و رسانههای تبلیغی به شمار میآیند، بیهیچ درکی از مقام و منزلت زنانهشان چنان غرق در مدها و آرایشهای واراداتی شدهاند که حتی مجالی هم برای فکر کردن به شخصیت انسانی خود پیدا نمیکنند.4. در رسانههای مکتوب نیز با بازگشت موج مخرب الگوسازی هنرپیشگان، خوانندگان و تبدیل آنها به ستارههای محبوب نسل جوان روبرو هستیم. سعادت نوع بشر بستگی به نوع جهانبینیاش دارد نگاهش به انسان بر اساس اراده و مسئولیت است. در مورد زنان هم این اصل صادق است. مهمترین چالش برای زنان ما می باشد. البته حق و مسئولیت از هم جدا نیستند یعنی هیچ حقی نیست که قبل از آن مسئولیتی وجود نداشته باشد چرا که هر حقی در قبال یک مسئولیتی ایجاد میشود . در دین اسلام نگاهی متوجه خانواده است که وقتی دختر به دنیا آمد خانوادهها باید چه تصوری داشته باشند. وظیفه آموزش و پرورش تعلیم و تربیتی دختران که زنان آیندهی جامعه خواهند بود، باید به گونه ای باشد که آنها با آموزش حق و تکلیف و مسئولیت، شناخت استعدادهایی که خداوند در نهاد آنها قرار داده را بشناسد و به وسیله چاپ کتابهای جداگانه خاص معرفتشناسی زنان باعث بشود از همان ابتدا در خانواده و بعد در جامع زنان نسبت به خود خودشناسی پیدا کنند و نکته مهم و ظریف این است که نظام آموزش نیازمند تحول در نظام آموزش خانواده می باشد. سیاست گذاران باید در ارتباط با جامعه ما که تا حدی متأثر از جامعه جهانی هم هست مطالعه ایی داشته باشند تا بتوانند سیاستهای راهبردی دقیق را استخراج کنند و با تبلیغ دقیق به نهادهای مربوطه برای اجرا ارسال شود. به نظر من ضروریترین رویکرد در رابطه با زنان رویکرد جامعهنگر است باید مسئله را در ابعاد مختلف به صورت جامع بررسی کنند تا طرحهای ما به ضرر زنان تمام نشود ، بسیاری از موانع جدی که بر سر راه پیشرفت زنان بوده، مرتفع گشته و تساوی حقوق زنان در بسیاری از زمینهها حاصل گشته است. برای مثال موانع رسمی که در گذشته زنان را مورد تبعیض قرار میداد کاهش یافته است. زنان اخیراً در بسیاری از موقعیتهای حرفهای مشغول به کار هستند و یا اکثریت ورودی به دانشگاهها در رشتههای مختلف ادامه تحصل می دهند . در طی 30 سال گذشته بسیاری از مردان با فعالیتهای زنان عنادی ندارند و زنان نیز به قابلیتهای خود واقف گشتهاند ، اما هنوز چالشهای جدی بر سر راه آنها وجود دارد اهم آن تحصیل راهیابی زنان به موقعیتهای سطح بالای مدیریتی مسدود می باشد و در صحنه سیاست، مشارکت سیاسی زنان با موانع جدی ساختاری روبرواست. برای مثال عدم دسترسی به منابع مالی، شبکههای ارتباطی، پستهای سیاسی و اجرایی و عدم حمایت رهبران احزاب از فعالیتهای آنها موجب گردیده است که زنان کمتر به موقعیتهای مهم اجتماعی، سیاسی ، صنعتی دست یابند.