جالب است که در تحولات چند سال اخیر مربوط به توسعه میادین و بهرهبرداری از نفت و گازهای غیرمتعارف که تکنولوژی پیچیدهتری نسبت به منابع متعارف دارند نیز کمتر اسمی از شرکتهای نامدار بینالمللی شنیده میشود و گزارش مؤسسه سلطنتی در کنار توصیههایی که ذکر شد، توصیه کرده است که شرکتهای بزرگ میتوانند از فرصت پیشآمده از سقوط قیمت نفت استفاده کنند.
به گزارش نفت ما ، در نیمه دوم آخرین دهه قرن بیستم ادغامها و تجمیعهای بزرگی میان شرکتهای بینالمللی نفتی رخ داد. شرکت بیپی دو شرکت آماکو و آرکو را خریداری و در خود هضم کرد، شرکت توتال شرکتهای نفتی پتروفینا و الف را خرید و در خود ادغام کرد، شرکتهای آمریکایی اگزان و موبیل در هم ادغام شدند و با نام مشترک «اگزانموبیل» فعالیتشان را ادامه دادند و چند سال بعد از آن نیز دو شرکت بزرگ کونکو و فیلیپس ادغام و «کونکوفیلیپس» امروز را بهوجود آوردند. البته ادغامهای بزرگ در صنایع مختلف و در صنعت جهانی نفت بیسابقه نبوده است؛ اما ادغامهای سالهای پایانی دهه ١٩٩٠ که مهمترین آنها ذکر شد، دلایل خاص و متمایز خود را داشت. در آن دهه فناوریهای مهمی خصوصا در بخش بالادستی صنعت جهانی نفت رخ داده بود که موجب کاهش درخور توجه هزینههای سرمایهگذاریشده بود؛ به عبارت دیگر سهم فناوری در پروژههای توسعه میادین نفتی ارتقا یافته و کاهش سهم سرمایهگذاری را در پی داشت. در چنین شرایطی امکان جهش شرکتهای خدماتی تخصصی که سرویسهای فنی و خدمات فناوری را برای شرکتهای بزرگ نفتی فراهم میکردند و همیشه پیمانکاران فرعی آنها تلقی میشدند، فراهم شده بود. شرکتهای خدماتی کمهزینهتر و چابکتر بودند و میتوانستند کارها را از دست شرکتهای بزرگ بقاپند. ازسویدیگر در آن زمان شرکتهای جدیدی هم وارد عرصه جهانی شده بودند و محیط رقابت را فشردهتر کرده بودند.
بسیاری از شرکتهای ملی نفت که در عرصه داخلی رشد و نمو کرده بودند با محدودشدن عرصه فعالیت داخلی در صنایع نفت کشورشان، اینک پا به عرصه بینالمللی میگذاشتند؛ دراینمیان از شرکتهایی مانند استاتاویل نروژ، پتروناس مالزی، پتروچاینا و سیانپیسی چین و پتروبراس برزیل و چند شرکت دیگر میتوان نام برد که بعدها هفتخواهران جدید یا هفتخواهران دولتی نام گرفتند. شرکـتهای بزرگ نفتی یا هفتخواهران قدیم در واکنش به این تحولات، برای کاهش هزینهها و افزایش توان رقابتی و حفظ فاصله جایگاه قدرتی خود با شرکتهای خدماتی، مجبور به آن ادغامهای بزرگ شدند.
اما در سالهای اخیر مجددا دورانی از چالش برای شرکتهای بزرگ نفتی و همان شرکتهای ادغامی پدید آمده است. دور دیگری از توسعه فناوری در کنار توسعه بازارهای مالی و کاهش قیمـتهای جهانی نفت ناشی از عرضه نفتهای شیلی، و افزایش ریسکها و مسئولیتهای زیستمحیطی و وقایع ژئوپلتیکی، تحولات جدیدی را در بخش بالادستی صنعت نفت جهان به وجود آورده است. در این راستا «مؤسسه سلطنتی وقایع بینالمللی» انگلستان موسوم به
CHATAM HOUSE، گزارشی را به قلم دکتر «پلاستیونس» متخصص برجسته اقتصاد نفت و انرژی، منتشر کرده است که پرده از وضعیت جاری شرکتهای بینالمللی بزرگ نفتی برمیدارد. عنوان گزارش این است: «مدلتجاری سنتی یا سابق شرکتهای بینالمللی نفتی در حال مرگ است». این گزارش توضیح میدهد که چگونه شرکتهای خدماتی نفتی علاوه بر تواناییهای فنی و تخصصی، حتی فناوریهای مدیریت پروژههای بزرگ یا مگاپروژهها را به دست آوردهاند و با مراجعه به بازارهای توسعهیافته مالی، میتوانند تأمین مالی پروژهها را نیز بر عهده گیرند و با چابکی بیشتر و هزینههای کمتر و تعهدات کمتر خود، خصوصا در قبال مسائل زیستمحیطی بینالمللی، رقیبان جدیای برای شرکتهای بزرگ باشند. مدل تجاری شرکتهای بزرگ بر حداکثرکردن ارزش دارایی سهامدارن، حداکثرکردن ذخایر (نفتی) قابل ثبت (از طریق انعقاد قراردادهایی که اجازه ثبت ذخایر به عنوان دارایی را به ایشان میدهد) و حداقلکردن هزینهها از طریق برونسپاری، استوار بوده است که دیگر از کارایی لازم برای مواجهه با شرایط جدید برخوردار نیست. گزارش مذکور به این شرکتها که در مسیر افول قرار گرفتهاند توصیه میکند که یا باید دست به اصلاحات ساختاری اساسی بزنند یا سقوط خواهند کرد.
گزارش اشاره میکند که با توجه به ساختار جدید بازار نفت، شرکتها نمیتوانند چندان به افزایش مجدد درخور توجه در قیمـتهای جهانی نفت دل خوش کنند و توصیههایی را به این شرکتها ارائه میکند که عبارتاند از: چلاندن بیشتر هزینهها، واردشدن به ادغامهای بزرگ جدید، تغییر ساختار ترکیب داراییها، تنوعبخشیدن به فعالیتها، درونیکردن خدمات فنی تخصصی (بهجای برونسپاری) و محدودکردن فعالیتهای خود به سطح کشورهای صنعتی عضو OECD (تحت حمایت دولتها).
جالب است که در تحولات چند سال اخیر مربوط به توسعه میادین و بهرهبرداری از نفت و گازهای غیرمتعارف که تکنولوژی پیچیدهتری نسبت به منابع متعارف دارند نیز کمتر اسمی از شرکتهای نامدار بینالمللی شنیده میشود و گزارش مؤسسه سلطنتی در کنار توصیههایی که ذکر شد، توصیه کرده است که شرکتهای بزرگ میتوانند از فرصت پیشآمده از سقوط قیمت نفت استفاده کنند و به تعبیر گزارش، مانند کرکس به پسمانده نفتهای شیلی هجوم ببرند و با استفاده از ضعف بعضی از شرکتهای فعال در این عرصه که با کاهش قیمت نفت دچار مشکل شدهاند، از این نمد کلاهی برای خود فراهم کنند! صنعت نفت کشورمان با استفاده از شرایط پسابرجام و پساتحریم، در آستانه دور جدیدی از جذب سرمایه خارجی برای توسعه میادین نفتی و افزایش ظرفیت تولید نفت خود قرار دارد. در این مقطع قبل از برگزاری هرگونه مناقصه یا انجام هرگونه مذاکره، اطلاع از وضعیت شرکتهای نفتی بینالمللی بسیار مهم است. گزارش مورد بحث، نشان میدهد که اولا برای جذب سرمایه و فناوریهای مورد نیاز، تنها راه موجود توسل به شرکتهای بزرگ و نامدار بینالمللی نیست و ثانیا اگر هم به دنبال چنین شرکتهایی هستیم بدانیم که آنها در شرایط ضعف و افول قرار دارند و در این وضعیت (البته اگر شرایط سیاسی به ایشان اجازه دهد) گشودن یک بازار جدید برایشان مغتنم است؛ بنابراین کارفرما دست بالاتر را دارد. در شرایط حاضر اگر بخواهیم که توسعه میادین نفتی، همزمان موجب توسعه ظرفیتهای ملی و جذب و انتقال فناوری هم بشود، شاید درباره بسیاری از میادین، راهکار این باشد که از شرکتهای تواناتر بخش خصوصی داخلی خواسته شود شرکتهای خدماتی خارجی مناسبی را که بتوانند خلأهای فنی و مدیریتی ایشان را کامل کنند بیابند و با خود همراه کنند و پروژهها را بر عهده گیرند.
منبع: شرق