به گزارش نفت ما، این کاهش قیمت در طول سالهایهای اخیر بی سابقه بوده است. به عبارتی بعد از حرکت چین و هند به سمت توسعه و رشد اقتصادی در سالهای پایانی قرن بیستم و نیز نا امید شدن از انرژیهای جایگزین به دلیل محدود بودن و پرهزینه بودن تدارک انرژی از سوختهای غیر فسیلی در آن مقطع و در غایت واهی بودن ادعای وجود نفت فراوان در جمهوریهای باقی مانده از شوروی سابق بعد از تحقیقات و آزمایشات به عمل آمده،ما شاهد افزایش تدریجی قیمت نفت بوده ایم. به گونه ای که قیمت نفت خام از بشکه ای نزدیک به سی دلار در سال 1995به بشکه ای نزدیک به 130 دلار در سال 2008 رسید و این افزایش قیمت بارها مصرف کنندگان عمده نفت به ویژه امریکا را به تقلا واداشت تا با ایجاد اتحاد نفتی با عربستان به کاهش قیمت نفت مبادرت ورزند اما این تلاشها در آن مقطع ناکام ماند و عربستان حاضر نشد به دلیل سودی که از این افزایش قیمت نصیبش میشد به خواستههای امریکا تن دهد. در نتیجه قیمت نفت به بالاترین حد خود در طول تاریخ این انرژی مهم و استراتژیک رسید. در مقابل به دنبال شوک اخیر نفتی، در ماههای اخیر بازار نفت افت شدید قیمت را داشته است. به گونه ای که به نازل ترین قیمت در طول چند سال اخیر رسیده است.
در چرایی کاهش و یا افزایش قیمت نفت سه متغیر و مولفه مهم و بنیادین را همواره باید در نظر گرفت:
1-متغیر فنی
2-متغیر اقتصادی
3-متغیر سیاسی
با لحاظ کردن سه متغیر مزبور است که میتوان تحلیل درستی از بازار نفت ارائه داد،به عبارتی در تحلیل بازار نفت لاجرم میبایست این سه متغیر را در نظر داشت، در غیر این صورت نمیتوان به چگونگی تحولات در بازار نفت پی برد.
1-متغیر فنی: وضعیت تولید و صادرات کشورهای دارای نفت را بررسی مینماید و در جستجوی آن است که بداند کشورهای دارای نفت چه میزان و مقدار نفت تولید و روانه بازار میکنند و نیز به این میپردازد که میزان اتحاد و اتفاق در بین تولید کنندگان و صادرکنندگان نفت چگونه و چه مقدار است و در مقابل اختلاف آنها بر سر چه موضوعات و با کدام جهت گیریها است؟
2-متغیر اقتصادی: مختص کشورهای وارد کننده نفت میباشد و این موضوع را مورد توجه قرار میدهد که آیا اقتصاد و صنعت کشورهای وارد کننده و مصرف کننده نفت روند صعودی و رو به رشد دارند یا مسیر رکود و بی رونقی را طی میکنند؟
3-متغیر سیاسی: ابزار کشورهای صادرکننده و واردکننده نفت میباشد،به عبارتی در بالا رفتن و یا پایین آمدن قیمت نفت کدام کشورها؟ کدام اهداف و مقاصد را دنبال میکنند؟
به طور مثال در جنگ چهارم اعراب واسراییل که در سال 1973 اتفاق افتاد دولتهای عربی درگیر در جنگ به ویژه عربستان تصمیم گرفتند که اوپک(کشورهای صادر کننده نفت) کشورهای غربی که از رژیم صهیونیستی حمایت مالی و نظامی میکردند را تحریم نفتی نماید و از فروش و در اختیار قرار دادن نفت به این کشورها اجتناب ورزد. که تحریم نفتی فوق از یک سو به دلیل اینکه کشورهای تحریم شونده ذخیره نفتی قابل ملاحضه ای نداشتند واز سوی دیگر آماده مقابله با این تحریم نبودند،موجب شد قیمت نفت از بشکه ای 2/5 دلار به بشکه ای 11دلار افزایش یابد که به شوک و بحران نفتی اول مشهور گشت.
کشورهای وارد کننده نفت نیز به واکنش و اقدام متقابل پرداختند و برای تنبیه اوپک-کشورهای صادرکننده نفت-اقدامات زیر را در دستور کار خود قرار دادند:
1- با طرح شکایت در سازمان ملل،شورای امنیت را مجاب به صادر کردن قطعنامه مبنی بر عدم استفاده از نفت به عنوان سلاحی ابزاری و سیاسی کردن آن نمودند که شورای امنیت در این قطعنامه استفاده ابزاری از نفت،برای رسیدن به مقاصد سیاسی را محکوم کرد و کشورهای صادر کننده نفت را از دست یازیدن به این ابزار برای تحقق اهداف سیاسی،برحذر داشت.
2- تشکیل آژانس بینالمللی انرژی در مقابل اوپک،که این آژانس از کشورهای مصرف کننده نفت، جهت بالا بردن هماهنگیها و اتخاذ سیاست واحد در مقابل سیاستهای اوپک، سازمان یافت. 3-تنبیه اوپک با کاهش خرید نفت از آن و رفتن به سمت سایر کشورها از جمله مکزیک. 4-آغاز و تقویت سرمایهگذاری در حوزههای نفتی غیر اوپک و نیز تلاش برای دستیابی به سوختهای غیرفسیلی جایگزین نفت.
در ایجاد شوک نفتی اخیر و پایین آمدن قیمت نفت در ماههای اخیر هر سه متغیر دخیل اند و سهم بسزایی دارند. اما آنچه بیشتر جلوه گر است متغیر سیاسی میباشد و آن اینکه عربستان از کاهش قیمت نفت چه اهدافی را دنبال میکند؟ بحران کاهش قیمت نفت از کجا آغاز شد؟
کشور لیبی قبل از وارد شدن و قرار گرفتن در بحران تحولات در جهان عرب روزانه یک میلیون بشکه نفت روانه بازار میکرد،اما اوج گرفتن این تحولات که دامنه آن به کشور لیبی نیز سرایت کرد سبب شد نفت لیبی و تولید آن دچار اختلال شود و این اختلال در تولید از آنجایی آغاز گشت که قذافی حاضر نشد به خواستههای مسالمت آمیز مردم تن دهد و با این اقدام جامعه را به سمت رادیکالیزه شدن هدایت کرده و به جنگ مسلحانه و درگیری شهری تمام عیار دامن زد. در این درگیریها و اختلافاتی که بین موافقان و مخالفان قذافی درگرفت تاسیسات نفتی لیبی دچار آسیب شدیدی شد. که در نهایت به قطع تولید نفت لیبی منجر گشت. اما عربستان با قطع شدن سهم لیبی در بازار مترصد شد کمبود نفت لیبی را جبران نماید. در نتیجه تولید خود را افزایش داد. بعد از مدتی با سقوط قذافی و پایان یافتن بحران و نیز بازگشت ثبات نسبی به این کشور خط تولید نفت مجددا فعالیت خود را از سر گرفت. اما در مقابل عربستان که کسری نفت لیبی در غیاب این کشور را برعهده گرفته بود حاضر نشد به کاهش تولید خود مبادرت ورزد و در نتیجه مازاد عرضه در بازار نفت ایجاد شد، و براساس یک اصل طبیعی بازار، که هرگاه کالایی بیش از میزان مصرف در بازار موجود باشد قیمت آن کاهش مییابد،نفت نیز در دام کاهش قیمت گرفتار شد.
اما متغیر اقتصادی. نفت در صنعت و اقتصاد کشورها مورد استفاده قرار میگیرد،این در حالی است که کشورهای صنعتی و مصرف کننده نفت در سالهای اخیر با وقفه ای در صنعت و تولید خود روبه رو بوده اند. به عبارتی آن شتاب واپسین سالهای هزاره دوم و آغازین سالهای هزاره سوم را دیگر ندارند. که ما نمود عینی این رکود را در بحران اقتصادی سال 2009 و بعد از آن میتوانیم مشاهده کنیم. رکود در اقتصاد و صنعت این کشورها مساوی است با کاهش تقاضای نفت و براساس همان اصل مذکور هرگاه تقاضا برای کالایی کاهش یابد به ناچار قیمت آن نیز کاهش مییابد.
متغیر سیاسی که مهمترین نقش در کاهش قیمت نفت را برعهده دارد و آن اینکه عربستان با کاهش ندادن تولید نفت خود و مخالفت با این امر در دو نشست اوپک به دنبال تحقق بخشیدن به کدام اهداف سیاسی خود میباشد؟
1-جلوگیری از توسعه اقتصادی ایران: از آنجایی که تقریبا نیمی از بودجه ایران به درآمدهای حاصل از فروش نفت وابسته است،عربستان میکوشد با ایجاد مشکل در فرایند بودجه جلوی توسعه صنعت و اقتصاد در ایران را بگیرد. به عبارتی سرمایهگذاری در بخشهای صنعت و نیز ایجاد زیر ساختهای عمرانی نیازمند هزینه میباشند که بافقدان این هزینهها عملا رشد اقتصاد و صنعت دچار وقفه میشوند و طرحهایی که در آن بهبود معیشت مردم و افزایش رفاه دنبال میشوند ناتمام میمانند.
2-دامن زدن به نارضایتی داخلی و پابند کردن ایران در داخل:وقتی دولت با کسری بودجه مواجه میشود ملزم میگردد برای درآمدهای حاصل از فروش نفت جایگزین انتخاب نماید و این جایگزین را در افزایش مالیات بر بخشهای تولیدی و فروش خدمت سربازی و نیز قطع یارانه اقشار مردم پیدا میکند و همچنین دولتی که با کسری بودجه دست و پنجه نرم میکند به سختی میتواند به طرحهای اشتغال زا و رونق تولید مبادرت ورزد،در نتیجه با افزایش بیکاری و پیدا شدن سایر مشکلات، گسست بین دولت و ملت بیشتر میگردد.
3-ضربه زدن به سیاست خارجی ج. ا. ا. و محور مقاومت اسلامی در منطقه: از آنجایی که سیاست خارجی ایران علاوه بر ایدئولوژی پیش برنده و مترقی خود که همانا ایستادگی در مقابل امپریالیسم غرب و کشورهای سازشکار و حامیان منطقه ای آن میباشد. بر درآمدهای حاصل از فروش نفت متکی است. فقدان این درآمدها میتواند به عقیم ماندن سیاست خارجی
ج. ا. ا. در کوتاه مدت منجر شود. به دیگر سخن،پیروزی محور مقاومت به رهبری ج. ا. ا. بر محور سازش به سرکردگی عربستان و نیز برچیده شدن منافع غرب در منطقه، نیازمند حمایت مالی،نظامی و معنوی ایران از کشورهای محور مقاومت میباشد،که منبع این حمایتها از فروش نفت به دست میآید. اما با کاهش درآمدهای نفتی،ایران ناگزیر گرفتار مشکلات داخلی میشود و نمیتواند سیاست خارجی خود که همانا،حمایت،تجهیز و تسلیح مقاومت میباشد را به نحو احسن انجام دهد و در غایت نمیتواند به اهداف سیاست خارجی خود دست یابد.
4-سنگ اندازی در مسیر مذاکرات و ایجاد خلل در روند توافق هستهای:نفت به عنوان عامل حیاتی در رگهای اقتصادی غرب جریان دارد. که کاهش آن و ایجاد خلل در تولید و بازار نفت میتواند حیات اقتصادی و صنعتی غرب را به خطر بیاندازد. تهدید به کاهش تولید نفت از جانب ایران که با 157 میلیارد بشکه نفت اثبات شده ،جایگاه چهارم در جهان را در اختیار دارد وهمچنین تهدید به بستن تنگه هرمز که روزانه بیش از20 میلیون بشکه نفت را از خود عبور میدهد، میتوانست در صورت بالا گرفتن تنشها بین ایران و غرب به عنوان ابزاری رو به جلو در اختیار ایران و در جریان مذاکرات باشد،اما کاهش قیمت نفت و نیز کاهش اهمیت استراتژیکی آن در ماههای اخیر باعث گردید ایران کمتر بتواند از این پوئن و امتیازدر روند مذاکرات بهره گیرد.
5-بدست گرفتن استراتژی تعیین قیمت: استراتژی تعیین قیمت در بازار نفت مقوله پراهمیتی است و با به دست گرفتن این استراتژی هرکشوری میتواند رقبا را یا از بازار نفت خارج کند یا آنها را ملزم به تبعیت از قیمتگذاری خود نماید. به دیگر سخن عربستان میکوشد با کاهش قیمت نفت،درآمد ناشی از فروش نفت را به هزینههای استحصال و استخراج نفت در سایر کشورها نزدیک نماید و با این اقدام کشورهایی چون ایران و روسیه را مجبور نماید تا از تولید خود دست شسته و یا با اهداف و سیاستهای عربستان همراه شوند و اگر چنین هماهنگی صورت نگیرد عربستان در پایان با خارج کردن رقبا از میدان، خود یکه تاز بازار نفت و عامل تعیین کننده قیمت آن باشد.
در مجموع، سیاست عربستان در افزایش تولید و کاهش قیمت نفت، ریشه در مهار قدرت منطقه ای ایران دارد و این رویداد در دورههای مختلف، حین انقلاب، حین قطعنامه 598 و حین توافق هستهای به کار رفته است.
منبع: ماهنامه عصر کیمیاگری