چند روز بیشتر از خروج آمریکا از برجام نمیگذرد که وزیر خارجه این کشور تهدیدهای جدید و بیسابقهای را علیه ایران و آینده کشورمان عنوان میکند.
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ،اشکی در آن نیست که موقعیت استراتژیک ایران در منطقه، وجود منابع غنی نفت و گاز، به همراه اهمیت ایران در نقشآفرینی روسیه و کشورهای عربی به ویژه عربستان در منطقه و پتانسیل بالای منطقه خاورمیانه در تجارت پرسود تسلیحات نظامی مختلف، همه و همه دلایلی کافی هستند از نگاه کشوری که میخواهد بر جهان سلطنت کند و خود به هیچ توافق بینالمللی پایبند نیست.
رچه ایران در تلاش است تا توافق برجام با اتحادیه اروپا پابرجا بماند و در حال مذاکرات مختلفی با نمایندگان این اتحادیه و همچنین روسیه و چین است اما نکته قابل تامل واکنشی است که نمایندگان مجلس و برخی دیگر از دلواپسان، پس از خروج آمریکا از برجام بروز دادند. به آتش کشیدن پرچم یک کشور دیگر حتی اگر آن کشور آمریکا یا اسراییل باشد آن هم در صحن مجلس کشوری دیگر، قطعا بازتاب مناسبی در رسانههای بینالمللی نخواهد داشت همان نمایندگانی که در خصوص دوتابعیتی بودن اطرافیانشان هیچ واکنشی نشان نمیدهند چنان ذوقزده از به آتش کشیدن برجام فریاد میکشند، گویی فراموش کردهاند که یک طرف این توافق را ایران امضا کرده است. اگر برجام برای ایران و مردم آب نداشت، اینگونه به نظر میرسد که خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریمها برای عدهای خوب نان داشته است، مردم هم که هیچ...
بازگشت تحریمها در درجه اول به معنی کاهش میزان صادرات نفت و میعانات گازی است، آن هم برای کشوری که بیش از 80 درصد صادراتش نفت و گاز و میعانات گازی است. کاهش صادرات به معنی کاهش درآمدهای دولت و به تبع آن فشار اقتصادی مضاعف به مردم است. حداقل خاصیت برجام این بود که چنین موانعی از سر راه فروش نفت و میعانات گازی و... برداشته شده است بهطوریکه در اردیبهشتماه سال 1397، مقدار صادرات نفت و میعانات گازی به دو میلیون و 750 هزار بشکه رسید؛ بیسابقهترین مقدار صادرات طی سالیان اخیر. احتمال بازگشت تحریمها ایران را بر آن داشته تا تمامی آنچه در ذخایر سطحالارضی خود داشته است را به فروش برساند تا بلکه پول آن را دریافت کند.
دلواپسانی که با شور و شعف وصفناپذیری پرچم آمریکا را در صحن مجلس به آتش کشیدند شاید فراموش کردهاند که در زمان تحریم پول نفت حاصل از فروش یکسوم مقدار فوق را چگونه دریافت میکردیم. به عنوان مثال چین به عنوان مهمترین خریدار نفت ایران، پول حاصل از فروش نفت را به علت تحریمها بلوکه میکرد، سپس آن پول را به عنوان ضمانت در نظر گرفته و با بهره سرسامآور 13 درصد به ایران وام ارزی میداد. برای درک بیشتر نرخ بهره فوق و اینکه چقدر برای وامهای ارزی مبلغ زیادی است، همین بس که نرخ بهره سالانه پیشنهادی بینبانکی لندن (LIBOR)، که به عنوان یک مرجع در تمام دنیا شناخته میشود و حتی در تمامی قراردادهای نفتی بیع متقابل و قراردادهای جدید IPCنیز از آن استفاده میکنند کمتر از 3 درصد است.
اما قصه فروش نفت در دوران تحریم به همینجا ختم نمیشود. ایران باید بهجای بخش عظیمی از وامی که از دولت چین میگرفت، کالاهای ساخت کشور چین را خریداری و وارد میکرد. تلخی ماجرا اینجاست که مهمترین شریک تجاریمان و یکی از متحدان استراتژیک ما یعنی چین، در این شرایط امتیازات بیشتری طلب کرده و مجبور شدیم تا توسعه بزرگترین میادین نفتی خود را به آنها واگذار کنیم. میادینی که با کشور عراق مشترک بوده و با وجود پیشرفت سریع عراق در تولید و بهرهبرداری از این میادین، ایران نظارهگر تعلل چینیها بود. جالبتر آنکه دلواپسان هیچگونه نگرانی از اوضاع نداشتند.
کسانی که امروز میگویید شرکت توتال با تاخیر پنج ساله در توسعه فاز 11 میدان گازی پارسجنوبی، 25 میلیارد دلار خسارت به کشورمان وارد کرده است، چرا میزان خسارت در تاخیر و عدم توسعه میادین آزادگان شمالی، یادآوران و آزادگان جنوبی را محاسبه نکردید و به اطلاع مردم نرساندید. وقتی ما شرایط سیاسی خود را در عرصه بینالمللی تضعیف میکنیم و پرچم کشورها را در صحن مجلس به آتش میکشیم و خوشحال از خروج آمریکا از برجام هستیم، چگونه انتظار داریم یک شرکت معتبر چندملیتی و بینالمللی و با دانش و فناوری پیشرفته، چندین میلیارد دلار از پول خود را به ایران بیاورد و برای مدتی طولانی سرمایهگذاری کند. مگر تراز تجاری کشور ما چقدر است؟ آیا تا به حال صادرات و واردات خود را با کشورهای پیشرفته مقایسه کردهایم؟ آیا با خود اندیشیدهایم که در اقتصاد دنیا کجا ایستادهایم؟
از ابتدای سال 2017 تا ابتدای سال 2018، بر اساس منابع معتبر بینالمللی، میزان صادرات و واردات ایران به ترتیب 93 و 72 میلیارد دلار بوده است. این میزان برای کشور چین بیش از 20 برابر ایران است. طبیعی است هیچ کشور و هیچ شرکتی منافع بینالمللی خود را برای معامله و تجارت با ایران به خطر نمیاندازد.
وزیر نفتی را که تمام توسعه پارسجنوبی را مدیون او هستیم، فردی که با تمام کارشکنیهای عربستان پس از برجام سهم تولید ایران را به مقدار قبلی برگرداند، آنچنان نکوهش میکنیم و بعضا زخم زبان میزنیم که چرا زمان زیادی را در انتظار تصمیمگیریهای توتال و امثال آن ماندید و خسارات گزافی به کشور وارد آوردید. یادمان رفته بپرسیم با کدام بودجهای توان توسعه میادین نفت و گاز را داریم؟ دولت به سختی از پس هزینههای جاری مملکت برمیآید و هر آنچه هست و نیست را در قالب یارانه پرداخت میکند، خزانهها و پساندازها را هم دولتمردان قبلی به تاراج بردهاند، زنگنه از کدام محل و با چه بودجهای میادین توسعهنیافته را سروسامان دهد؟ توتال فرانسه نیامد، انی ایتالیا چه شد، شل چه شد، نماینده اتریش چرا نیامد؟ میگویند توتال ماموریت داشته است که ایران را در توسعه پارسجنوبی عقب بیندازد، نقش بقیه شرکتها چه بود؟ پرتامینای اندونزی چرا پاپس کشید؟
در برنامه ششم توسعه که به تصویب مجلس شورای اسلامی رسیده و از سوی مجمع تشخیص مصلحت نظام به مصلحت نظام تشخیص داده شده است، آورده شده که برای تحقق رشد 8 درصدی، کلیه دستگاههای اجرایی باهماهنگی بادولت (مسوولیت اجرابرعهده دولت است) به نحوی عمل کنند که جهتگیریها و سیاستهای لازم برای تجهیز منابع مالی موردنیاز سرمایهگذاری ازجمله تامین منابع مالی خارجی تا متوسط سالانه 30 میلیارد دلار از خطوط اعتباری بانکهای خارجی در قالب تامین مالی خارجی (فاینانس) خودگردان با اولویت تامین مالی اسلامی، 15 میلیارد دلار به شکل سرمایهگذاری مستقیم خارجی و 20 میلیارد دلار قراردادهای مشارکتی خارجی باشد.
این بدان معناست که تا سال 1400 باید نزدیک به 325 میلیارد دلار سرمایهگذاری خارجی به شکلهای مختلف که ذکر شد محقق شود. این در حالی است که نگاهی به برنامههای پنجم و شاخصهای عمدتا نامطلوب و رشد منفی نگرانکننده، همه و همه بیش از پیش به خوشبینی محض برنامه ششم اشاره خواهد داشت.
با این تفاسیر بهتر است دلواپسان بدانند که تصمیمات کلان مملکتی در برنامههای توسعه پنجساله گرفته شده است، تصویب مجلس و تایید مجمع تشخیص مصلحت نظام را هم گرفته است، پس با نگران نشان دادن خود، آب به آسیاب دشمنان نریزید و وجهه بینالمللی ایران را بیش از پیش خدشهدار نکنید.
با توجه به شرایط کشور جناحبندیهای سیاسی را کنار بگذارید، دعواهای شخصی و قبیلهای را دور بریزید چراکه به نفع ایران نیست.