۰
۵
plusresetminus
تاریخ انتشارسه شنبه ۲ آذر ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۶
کد مطلب : ۵۱۶۰۳
دکترعاصمی پور در گفتگوی تفصیلی با "نفت ما"

صنعت نفت، نیازمند یک رستاخیز مدیریتی است

میثم قدیری
نفوذ دگراندیشان و از خودباختگان، و نوعی نفاق در دو دهه اخیر در لایه­ های مدیریتی و تصمیم ­ساز کشور باعث شده تا به اذعان برخی از صاحب نظران، جنگی جدید در کشور در حال شکل­ گیری باشد. جنگی که دشمن بدون آوردن تجهیزات نظامی در نزدیکی مرزها آن را از سال­های گذشته طرح­ ریزی و اکنون در حال چیدن ثمره آن می­ باشد. به گفته محمدجواد عاصمی­ پور از بعد از انقلاب تاکنون چهره برخی از مدیران دگرگون شده و دگردیسی در نوع تفکر و شعارهای آنان نشات گرفته از تسخیر کشور توسط دشمن بدون هزینه می­باشد. عاصمی­ پور را بیشتر یک مدیر نفتی می­شناسند.
صنعت نفت، نیازمند یک رستاخیز مدیریتی است
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ،  او زمانی مدیر مناطق نفت­خیز جنوب، مدیرعامل ملی حفاری، قائم مقام شرکت ملی نفت و آخر سر و قبل از بازنشستگی مدیریت شرکت نیکو از زیرمجموعه­ های شرکت ملی نفت را برعهده داشت. به عقیده وی تغییر در اندیشه و سلوک مدیران از جمله نفوذ دو تابعیتی­ ها تنها در وزارت نفت محدود نیست چرا که در بدنه دولت، قوه مقننه و قوه قضائیه و نهادهای خارج از دولت نیز ردپای این مدیران با تفکر و اندیشه دگرگون شده، وبه نوعی نفاق شده دیده می­ شود. مشروح گفت ­وگوی محمدجواد عاصمی ­پور، با "نفت ما" را در ادامه می­خوانید: جناب دکتر عاصمی­ پور!  طی این 37 سالی که از انقلاب سپری شده چه اتفاقی افتاده که دشمن روش جنگ خود را با ایران عوض کرده و اکنون با شیوه­ های نو در حال نفوذ در کشور است؟ این سوالی که همواره ذهن بنده را طی سال­های گذشته درگیر کرده، اخیراً مقاله­ ای در این خصوص و به مناسبت هفته دولت به رشته تحریر در آورده بودم که در آن به این موضوع یعنی اتفاقاتی که در بحث مدیریت طی 37 سال گذشته کشور، تحت عنوان "مدیریت "دگراندیش" با آن دست و پنجه نرم کرده پرداخته شده است. توجه بفرمایید در هفته دولت، مدیران تنها با ارائه آمار و اعداد سعی دارند تا دستاوردهای خود را به نمایش بگذارند در حالیکه هیچ بررسی در زمینه چگونگی تغییر در سیر و سلوک مدیریت به میان نمی­آید و فراموشی این مطلب و کوچک پنداشتن آن، بزرگترین خطر و در واقع قوی­ترین و جدی­ترین دشمن واقعی انقلاب خواهد بود. پیش از انقلاب در مجله نگین که یک نشریه روشن­فکری بود،به این مسئله پرداخته و در آن اشاره شده بود که چرا انقلابیون پس از رسیدن به قدرت دچار تغییر می شوند و در این رابطه مثالی از یوگوسلاوی، تیتو و وزرای  او داشت و سیر و سلوک آنان را در دو دوره مبارزه و قدرت مقایسه کرده بود و به این سوال می­ پرداخت. اینکه چرا انقلابیون باورهای عمومی در جهت از خودباختگی را به باورهای عملی تبدیل نمی­کنند؟ و چرا انقلابیون التزام عملی به باورها و فلسفه خود در دوران مبارزه را از دست می­دهند؟ متاسفانه بسیاری از مدیران ما دچار دگردیسی عظیمی در جهت از خودباختگی شده­اند که هیچ زیست­ شناسی قادر به تفسیر آن نیست و این خطر اساسی برای کشور تلقی می­شود.   جناب دکتر آیا تاکنون در این زمینه علت­یابی شده است؟ علت این موضوع را نباید در مسایل داخلی مورد کنکاش قرار دهیم. هیچ واقعه­ای در قرن بیستم بمثابه انقلاب اسلامی ایران اتفاق نیفتاده تا تمام زمینه­ های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ... را نه فقط در داخل و منطقه، بلکه در جهان تحت تاثیر قرار داده باشد. هنوز بعد از 37 سال اسم ایران در صحنه بین­ الملل شنیده می­شود. امریکا و غرب تلاش­های بسیاری کردند تا ایران به وضعیت امروز نرسد.  ایران امروز یعنی آنکه تمام قدرت­های جهانی با ایران پشت میز مذاکره بنشینند و این خود یک پارادیم است. بعد از تحمیل جنگ مستقیم 8 ساله، بحران­های داخلی، تحریم­های مختلف در سه دهه که موفق نشدند، تفکرات و حرکت­ های تکفیری چون القاعده، طالبان و اخیراً داعش را خلق کردن تا با ایدئولوژی اسلام انقلابی، با ابزار اسلام امریکایی مبارزه کنند، مجدداً شکست خوردن و ایران در صف مقدم مبارزه با این حرکت ضد ایدئولوژیک قرار گرفت.  سرانجام استراتژی مبارزه از درون را بهترین روش در گسستگی اجتماعی دیدند، با ایجاد دگردیسی و دگرگونی در اندیشه مدیران و استراتژی گل به خود زدن. یک آژانس شیشه­ ای واقعی را در جامعه ایجادکردن تازگی ندارد. کافی است به صدراسلام برگردیم، و جانبازان، انصار و مهاجرین و یاران نزدیک پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) و .... را مشاهده کنیم، که با دگردیسی­ های انجام شده چگونه به چهره­ های ضداسلام و با شعار اسلام تبدیل شدند، پس دلیلی ندارد که نپذیریم ممکن است در عصر ما نیز اتفاق بیافتد و لیکن با سازماندهی و قدرت و برنام ه­ای جامع و حساب شده و به معنای واقعی یک پارادایم. پارادایم به نظریه­ پردازی اطلاق می ­شود که از حوزه خود خارج شده و همه حوزه­ های دیگر را تحت تاثیر قرار دهد. غرب و امریکا که نتوانستند با جنگ در ایران نفوذ کند از راه دیگر وارد شد و پروژه تخریب از درون را آغاز کرد و به نوعی موریانه را به درون جامعه انداختند. تلاش کردند تا به نوعی اندیشه افراد را تغییر دهند و این دگردیسی را از مدیران آغاز کردند به طوریکه در حال حاضر شاهد هستیم بسیاری از مدیران کشور دچار دگرگونی در اندیشه شده­اند. یکی از ابزارهای ایجاد این دگرگونی در کنار عافیت طلبی، و تغییر فضای کلی اجتماعی، موضوع دو تابعیتی است و من همه آنها را به عنوان دگراندیشان که دچار دگردیسی عمیق شده­اند، طبقه ­بندی می­کنم و در واقع نسل سوم انقلاب، انقلابیون دگرگون شده ­اند. و همانطور که در طول تاریخ اسلام مشاهده کرده­ ایم نوعی ریزش در انقلابیون بوده است. لیکن همانگونه که در طول تاریخ اسلام مواجه با این ریزش شدیم، شاهد رویش هم بوده­ایم و این راز ماندگاری اسلام در طول چهارده قرن بوده، لذا راه ماندگاری انقلاب را من در "رستاخیز مدیریت" می­دانم.   به بحث دو تابعیتی­ ها اشاره کردید، موضوعی که اخیراً نیز سر وصدای زیادی به پا کرده است، در این خصوص بفرمایید. وقتی منافع، خانواده و ... در خارج از کشور باشد، مشخص است این افراد آن طرفی هستند، فردی که در محیط آمریکا و یا اروپا زندگی می­کند، نمی­تواند ادعا کند تحت تاثیر آن شرایط قرار نگرفته، و این موضوع روی نظام تربیتی وی اثر می­گذارد. حرکت جدی آمریکا و غرب، ایجاد دگردیسی در تفکر مدیریتی جامعه است به طوریکه "نفوذی " در کشور به وجود آورده­ اند، نفوذی فقط به جاسوس اطلاق نمی­ گردد. وقتی نمایندگی شرکت­ها را در خارج از کشور راه­ اندازی می­کنید و افراد20 تا 25 سال در آن فعالیت می­کنند دیگر آن آدم­های قبلی و خودی نیستند، حتماً نباید عضو سازمان اطلاعاتی کشورها باشندکه رسماً آن­ها را نفوذی بنامیم. بزرگترین حرکت نفوذی در کشور وجود نفاق در مدیریت و نفاق در سیر و سلوک اداره جامعه است. یعنی با جامعه از اسلام و آخرت و بیت­ المال و شهداء و جانبازان حرف بزنی و عکس آن را عمل کنی. حرکت نفوذی، یک حرکت نرم، با تغییر و ایجاد و انحراف فکری در مدیران به طوری که دیگر آرمان­ های اول انقلاب در نگرش مدیران منسوخ  و تفکر جدید اشرافیت، انحراف، فساد، غرب­زدگی، بجای مدینه فاضله وعده داده شده، اکواریومی کپی شده با مهندسی معکوس از غرب ساختن. یک آژانس شیش ه­ای به وسعت جغرافیای مدیریت کشور برپا کردن . امروز آدمهایی می­بینی که با 30 سال پیش خود به اندازه دو نسل متفاوتند. در زمان جنگ تعداد زیادی از مهاجرین عراقی به ایران آمده ­اند و اکنون می­بینیم در پست­های مهم مدیریتی در حال فعالیت هستند و بعضاً دستگاه دیپلماسی ما دست آن­هاست. این­ها درست است که سال ها در ایران زندگی کرده ­اند اما در عراق متولد شده ­اند و نهایتاً به سرزمین و خاک خود وابسته هستند. مگر قحط الرجال آمده است در کشور، باید هر فردی که خانواده ­اش آن سمت مرزها زندگی می­کند را رها کرد، حرکت امریکا و غرب نفوذ از داخل است. نفوذ یعنی طرز تفکر ما را تغییر دادن، دیگران را بزرگتر از خود دیدن ، و از خود باختگی، طرز نگاه را عوض کردن، وقتی من جذب زیبایی­ های آن سمت شدم دیگر فرصت­های داخلی به چشمم نمی­ آید. بنده در سوئیس به واسطه کار در شرکت نیکو زندگی کرده ام سیستم آنجا را دیده­ ام ، خوب مشخص است که سیستم داخلی دیگر به چشم نمی ­آید، امریکا هم در صدد همین موضوع است تا با به تصویر کشیدن زیبایی­ ها و دستاوردهای آن سمت این افراد را جذب کند. خیلی از مدیران فعلی خانواده و فرزندانشان خارج از کشور هستند و به تضاد منافع برخورده­ اند پس اقامت را انتخاب کردند. نگاه­ های خودی و داخلی به طور تدریجی در حال کمرنگ شدن می­ باشد و نگاه دگردیسی شده در ساختارهای مدیریتی در حال شکل­ گیری می­باشد و این مشکل اساسی ماست. نوعی ایجاد فضای ادغام اینان در فرهنگ و سیستم غربی. باید متوجه ریزش، نفوذ و شکست از درون آنهم در کل مملکت از بالا به پایین در بحث مدیریت باشیم. قدم اول این است که آدم های خود و ناخودی در سطح مدیریت را از هم تفکیک کنیم، آدم که توانمندی­ های داخلی را نمی­ بینند. یک برنامه جامع جهانی طرح­ ریزی شده است که به این نتیجه رسیده ­اند که نفوذ را باید از داخل شروع کرد. اولین اقدامی که باید صورت گیرد این است که گزینشی که اول انقلاب برای استخدام کارمندان ساده راه­ انداختیم با درجه سخت­ تری اینک برای انتخاب مدیران داشته باشیم. و یک رستاخیز مدیریتی را راه­ اندازی کنیم. رساله دکترای دوم بنده در مورد طراحی الگوی انتخاب و انتصاب مدیران بود. یکی از معیارهای انتصاب مدیران باید بحث سلامت آنها باشد حتی اگر بیماریی داشته باشند نباید انتخاب شوند، حال آنکه اکنون می­ بینیم اکثر مدیران به دلیل به دلیل کهولت سن قادر به انجام کارها نیستند. اکنون می­بینیم یک معاون وزیر پستی را بدون گزینش دریافت می­کند. حتی در این رساله بحث جنسیت را نیز در انتصاب مدیران آورده ­ام که تا چه رده­ ای باید مدیر یک خانم باشد و تاثیرات آن را از نظر علمی مورد بررسی قرار داده­ ام. انتصاب برخی از خانم­ ها در پست­های مدیریتی تنها جنبه نمایشی دارد و این ناشی از تغییر تفکر است. مثلاً در مناطق عملیاتی نمی­توان یک خانم را بگذاریم، جنس کار مردانه است. تحقیقی را در سال 71 انجام داده ­ام که نتیجه آن در نشریه دانش مدیریت دانشگاه تهران چاپ شد. در این تحقیق همبستگی بین باورهای عمومی و عملی بین هزار مدیر را اندازه ­گیری کردم، هیچ همبستگی معناداری آنهم در سال 71 بین باورهای عمومی (اصول انقلاب و اسلام) و باورهای عملی وجود نداشت. پایه و فلسفه اقتصاد مقاومتی که راه چاره برون رفت از شرایط فعلی است شکل نمی­گیرد جز آنکه باور آن ایجاد شود. در نتیجه این موضع باید عالی ترین دغدغه رهبری باشد باید در همه قوا این دغدغه وجود داشته باشد. و متاسفانه به جای آنکه نگران دگراندیشی و از خودباختگی در سطح قدرت باشیم، برای رد گم کردن این امر را به جامعه نسبت می­دهیم، و از مدیران غافل مانده ­ایم.   برای انتصاب افرادی که در سازمان های اطلاعاتی قرار است مشغول شوند از تمام داده ها استفاده می کنیم و همه دقت را بعمل می آوریم، در حالی که برای انتصاب مدیران بطور کامل در همه قوا از آن سختر باید در انتصاب مدیران دقت کنیم. باید حالت پیشگیرانه ایجاد کنیم. چرا امروز مدیران ما به جوان ها میدان نمی دهند؟ این همه نخبه در کشور داریم جرا یک جوان را نمی بینیم؟ چرا معتقدین به انقلاب و اسلام را فسیل و مرتجع می خوانیم؟ چرا به سمت دو تابعیت ها می رویم و به عنوان ژنرال آن ها را در پست های مدیریتی می نشانیم، چرا نباید این تفکر وجود داشته باشد که جوان 25 ساله ما می تواند کپی ما در سال 58 باشد؟ باید با این تفکر مبارزه شود جنگ بعدی ما جنگ داخلی خواهد بود. جهاد اکبر جهاد خویشتن سازی است. جهاد مبارزه با پارادایمی است که آمریکا زیرکانه امروز به راه انداخته است. شما ببینید در اکثر سفارت خانه هایی که برای دادن ویزا مصاحبه می کنند، حتی سفارت دیگر کشورها، یک عامل جاسوسی آمریکا نشسته است. شما ببینید به یک شهروند عادی ایرانی زودتر ویزا می دهند یا مقام ایرانی؟ بدیهی است مقام ایرانی. وقتی این مدیر ایرانی، اقامت کشورهای خارجی را گرفت و شیفته زیبایی های آنجا شد دیگر شرکت های ایرانی برایش مهم نیست دیگر با خبرنگاران خارجی مصاحبه می کند. واقعاً تعجب کردم که اخیراً کسی را در یک شرکت مهم در خارج از کشور منصوب کرده اند که 25 سال خانواده اش در خارج زندگی کرده و کاملاً با انقلاب وداع گفته است و بعد می گویند این فرد دوتابعیتی نیست و قحط الرجال است. باید بگوییم دو تابعیتی ها و حتی 5 سال در کشورهای دیگر زندگی کرده ها را وارد سیستم مدیریتی و تصمیم ساز کشور نکنیم چرا که عینکی که به چشم می زنند عینکی نیست که به اولویت های داخلی توجه کنند و به آن ها بگوییم به راه خود ادامه دهید. ممنوعیت بکارگیری دوتابیعتی ها و بازنشستگان موضوعی فراقوائی است. ببینید الان روی قانون بازنشستگی تبصره گذاشته اند مگر با اجازه رهبری. طبق اصل 110 قانون اساسی اعلام جنگ و صلح با رهبری است این هم یک جنگ است فقط نحوه و نوع جنگ عوض شده باید دستور رهبری مکانیز می باشد برای این امر. قانون تصویب کرده اند ولی بلافاصله تبصره زده اند که مقامات ماده 71 از این قانون مثتثنی هستند. قانون ماده 71 می گوید از تاریخ 59 به بعد اگر 6 ماه بنده وزیر، معاون وزیر بوده ام، برای همیشه جزو این ماده محسوب می شوم پس یک رانتی است که دادید. هم رانت اولیه که به ما مدیر صفر کیلومتری اول دادند حالا می گویند تا آخر عمر ادامه دارد. در حالی که حداقل در اول انقلاب هنوز دچار دگردیسی نشده بودیم یا محیط جنگ فضای مانور اشرافی گری از ما گرفته بود. این خلاء ها از قانون شروع شده باید جلو قانون را گرفت پس فرا وزارتی است اینجا باید قانون گذار را زیر سوال بریم. من مثل سابق نمی توانم به مناطق جنوبی برم، خسته ام، محتاط شده ام، تفکرم عوض شده است، ریسک پذیر نیستم اما یک جوان ریسک پذیره. قمار باز منطقی و علمی می خواهیم در صحنه های مدیریت کشور. این یک جنگ بین المللی است نیازمند دفاع ملی است. و  این تنها در وزارت نفت نیست همه آلوده آن شده اند، همه ناخودآگاه وارد این چرخه و پارادایم آمریکا شده اند. باید وجود فساد را قبول کنیم، باید با این پارادایم مبارزه کنیم و دفاع از سر منشاء است. عزم ملی باید داشته باشیم، در سال 57 دشمن روبرو باهات مبارزه می کرد الان می بینی پاسپورت ها توجیب است این پاس ها یعنی تفکر آمریکایی. اینها می توانند مثل سایر  ایرانیان خارج از کشور عزیزان ما باشند، اما نمی توانیم و نباید آنها را برای مدیریتمان بپذیریم. خانواده می تواند اولین هدف تغییر باشد. شما فرض بفرمایید توی این جیب 2 کارت از دو بانک مختلف داشته باشی، تردید می کنی که به کدام بانک بروی. از بالا تا پایین کشور باید شروع کنیم از رئیس جمهور تا پارلمان و قوه قضائیه، کارت اقامت 5 ساله سوئیس، و انگلیس و اروپا دقیقا مانند گرین کارت آمریکا است. مگر قطع الرجال آمده که باید این 100 یا 200 نفر را حتما بگذاری؟ تغییر در مدیران از خانواده هایش شروع می شود و پدیده آقازادگی را تشکیل می دهند. آدم ها و نوع تفکرشان عوض شده اولین ابزار در جنگ بزرگ و فکری که در حقیقت جنگ با دنیاست، انتخاب و انتصاب مدیرانی است که باید نوع تفکراتشان تغییر نکرده باشد و هنوز در پیله زیبای آرمانهای انقلاب، شهدا، جانبازان، آزادگان، مهاجرین جنگ تحمیلی باقی مانده اند حتی اگر ماندن در این پیله به مرگشان منجر شود. باید به جوان ها فرصت دهیم مگر در جنگ، فرماندهان ما چند سال داشتند. باید برگردیم کسانی را قبول کنیم که نگاه داخل به نیرو و ساخت دارند. ما نیروی انسانی ساخت داخل می خواهیم این ساخت داخل دیگر از ما پیرها بر نمی آید. چرا که خیلی از ما ریزش کرده ­اند، باید به رویش نسل جدید و جوان احترام بگذاریم. عینک مارک دار نمی زند، حقوق نجومی دریافت نمی کنند، حتی قیافه ها و ظاهر عوض شده. وزیر سابقی را چند شب پیش در تلویزیون دیدم، که در زمان وزاتش اولین شرطش برای انتخاب مدیرانش داشتن ریش بود. حالا چهارتیغه می زند، معنایش این است که افکار گذشته اش را هم چهارتیغه زده، نیروی انتظامی به جای آنکه برای جامعه نسخه بپیچد و به آنها گیر دهد، باید به مسؤولین گیر دهد. و بجای آنکه کمیته امر به معروف و نهی از منکر را به خیابان ها بفرستند باید به دفتر کار مدیران اعزام کنند.  آدمهایی که 20 تا 30 سال از عمر تجربی شان می گذرد به درد نمی خورند دنبال اونها نباید باشند. باید تصمیم گیری دست مدیران فابریک ایرانی و انقلابی باشد، فابریک داخلی چپ و راستی نیست و گول شعارها را نمی خورد. اگر این جوان ها بیایند دیگر نیازی به قانونی همچون دو تابعیتی ها حس نمی شود. هیچ یادم نمی­رود یکی از وزراء سابق که سی سال پیش از مدیران من، شاگردان من بود، و هر دم و ساعت به ریش زدن این و آن گیر می­داد، و با دقت برای انتصاب مدیران پافشاری می­کرد، بعد از سی سال وقتی تخلفات و انحراف در مدیریت او را گوشزد کردم که صدها برابر آن انحراف سی سال پیش بود به من­گفت، آقای عاصمی پور شما کی می­خواهید عوض شوید، کرم ابریشم هم دچار دگردیسی می­شود. البته جوانی که عرض می کنم باید مجموعه ای از شاخص هایی همچون شایسته سالاری را داشته باشد. موضوع اول مهارت فنی، نوع اندیشه اش، نوع تفکرش، بعد سایر ویژگی ها مثل مهارت های فنی و  ادارکی و از همه مهمتر ویژگی ­ها ارزشی. باید بانک اطلاعاتی از جوان ها درست شود باید بهشان  فضا بدهیم. ترکیب مدیریت فعلی کشور باید تغییر کند یعنی هم ظرف عوض شود و هم مظروف. باید دنبال کاشتن ضد موشک­ها در درون مدیرانمان باشیم. ما مدیری که در خط فقر باشد نداریم، بخش خصوصی که ضوابط خودش را دارد، اما در بخش دولتی که بخش تصمیم گیری است بسپاریم دست افرادی که هنوز از پیله های ابریشمی بیرون نیامده اند. جنگ باید با آمریکا از همین جا شروع شود. منشا جنگ و یا دفاع، با ساختار مدیریت از انتصاب مدیران شروع می شود. باید به آنها بگوییم بین ثروت و پست مدیریتی یکی را باید انتخاب کنید. دشمن در حال فضاسازی است تا اقدامی بکند تا با شعارهای خودمان شکست بخوریم شدیداً استراتژی ما آغاز یک "رستاخیز مدیریتی" است. اگر ما مدیران حداقل انصافی برایمان باقیمانده باشد باید مسیر 37 ساله و حتی زندگی قبل از انقلاب خود را روی منحنی بیاوریم، در آئینه وجدان خود را ارزیابی کنیم، خانواده امان، نوع تفکر و اندیشه امان را و حتماً  باهم موافق خواهیم بود که به اندازه یک نسل تغییر کرده ایم. در حالی که می خواهیم انقلاب را با اصول 37 ساله پیش حفظ کنیم، نمی توانیم، چون یک آدم دیگر شده ایم. باید انقلابی از درون در چیدمان مدیرانمان اتفاق بیفتد، باید رجعت به گذشته کرد. جوانان پاک، معتقد، ساده زیست با التزام عملی به باورها و یا انسانهای پاکی که هنوز هم در پیله اصول انقلاب باقیمانده اند و از پیله پاک و مطهر انقلاب بیرون نیامده و همچنان ساده اند، و بزک نکرده اند را حاکم بر مدیریت ها کرد. و بقول پیامبر؛ مرحباً بقوما  قضوا الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر  «درود به قومی که جهاد اصغر را پشت سر گذاشته اند و ادامه راهش جهاد اکبر است.» اما باید مخاطبین ما در این جهاد مدیران باشند. و "استراتژی رستاخیز مدیریت" امروز جهاد اکبر ما برای بقا و رشد انقلاب اسلامی است. ایکاش سال 96 را  که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری هستیم را "سال رستاخیز مدیریت" بنامیم.
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


مجید
آقای عاصمی پور شما یک سال پیش هم همین حرفها را میزدی، یک حکم مشاوره در امور بورس انرژی از وزیر نفت گرفتی، بمدت یک سال سکوت کردی، برادر اگر الان دوباره چیزی از جناب مهندس زنگنه میخواهی برو مستقیم به خودش بگو چرا شلوغش میکنی...؟!!!
مظاهری
جناب دکتر !
اوضاع نفت بسیار اسفناکتر از چیزی است که شما می بینید.کافی است دو قسمت را مورد ارزیابی قرار دهید.یکی امور حقوقی و دیگری بازرسی .اگر این دو که باید بازو برای التیام دردهای نفت باشند ابزار قدرتنمائی تشکیلات جنوبی نفت باشند یقینا کار یک جایش لنگ میزند و باید فکری اساسی بحالش نمود و گرنه ریشه دواندن رانت را دیگر هیچ قدرتی نمیتواند کنترل نماید.
عبدوند
جناب دکتر بیش از اینها از شما انتظار بود تا کار در خوزستان به این اسفناکی موجود نرسد.اینها نتیجه سکوت شما بود .وضع در جنوب تراژدی است و جناب زنگنه هم بقول خودش خوزستان را داده به خودشان.خودشان هم داده اند به فامیل شان.حال چه درمیاید خدا عالم است.
بلاک
خود شخص شخیص شما در دوران مدیریت تان چه هنر وکار ویزه مثبت وموثری داشته اید غیر از انکه اگر از مدیریت برکنار یا استعفا داشته اید کار اصلی تان شده ایراد وانتقاد چند تا مدیر خوب برای این کشور تربیت کرده اید حتی در شرکت نفت!؟
سعیدی
دکتر عاصمی باز هم حرف حق زدید و دفاع از حق جوانان کشور ...
اکسیداسیون کاتالیزوری، روشی در حال تکامل جهت گوگرد زدایی
ساسان طالب نژاد/دکتری مهندسی شیمی و کارشناس توسعه کسب و کار در حوزه پتروشیمی و‌پالایش
پتروشیمی صنعت بی سردار!
عبدالرسول دشتی