۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۲۳ آبان ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۳
کد مطلب : ۵۱۲۶۲

استراتژی امنیت ملی ترامپ چگونه خواهد بود؟

نادعلی بای*
رویکرد ترامپ در سیاست خارجی نه نزدیک به «انزواگرایان» است و نه «مداخله‌گرایان» بلکه فراتر از آن ترامپ را یک کارکردگرا است که با متحدانش در زمان ضرورت همکاری خواهد کرد نه در مواردی که منافع آمریکا ایجاب نمی‌کند.برای تحلیل فرضی رفتار رئیس‌جمهور ترامپ باید دو شاخص اصلی را در نظر گرفت؛ اول اینکه او یک شخصیت و سیاستمدار ضدسیستم بوده و با نظم مستقر مخالف است.شاخص دوم اینست که دونالد ترامپ بسیار شخصیت میهن‌پرست و ناسیونالیستی محسوب می‌شود. شعار اصلی کارزار انتخاباتی او تلویحا به معنای «احیای قدرت آمریکا» بوده است.
استراتژی امنیت ملی ترامپ چگونه خواهد بود؟
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ، ساختار سیاست خارجی آمریکا، ساختاری است که نظام تصمیم‌گیری پیچیده‌ای دارد که به عوامل تغییر و استمرار قدرت بیشتری می‌دهد. گاهی این سیاست‌ها با منافع ملی آمریکا نیز تناقض پیدا می‌کند. با توجه به انتخاب دانلد ترامپ به عنوان چهل و پنجمین رئیس جمهور ایالات متحده، رویکرد ترامپ در سیاست خارجی از واقع‌گرایی فاصله زیادی دارد و صرفا نوعی بیگانه‌هراسی است. رئالیسم هیچگاه سخنرانی‌های توهین‌آمیز وی را تصدیق نمی‌کند. واقع گرا بودن مستلزم ارائه استراتژی دقیق، هشدار نسبت به دشمن‌سازی‌های بی‌مورد و توجه به همکاری با سایر کشورها و ماهیت پیچیده مشکلات جهانی و راه حل‌های آن است. دغدغه رئالیست‌ها چگونگی توزیع منافع ناشی از همکاری است، اما هیچ رئالیستی با نظم تجاری آزاد مخالف نیست و از اعمال تعرفه‌های تجاری سنگین علیه چین، یا ممانعت از ورود مهاجران حمایت نمی‌کند. واقع‌گرایان به خوبی می‌دانند که ترساندن مسلمانان به گونه ای که از حرف‌های ترامپ بر‌می‌آید، تا چه اندازه به ضرر منافع آمریکا است. دغدغه اصلی این است که هیچ پیش‌بینی‌ای در مورد سیاست خارجی ترامپ نمی‌توان انجام داد. اینکه مشاوران وی در سیاست خارجی چه کسانی خواهند بود و چه کتابهایی در این زمینه خوانده مشخص نیست. ریاست جمهوری ترامپ می‌تواند یک افول بسیار بزرگ باشد. ریاست جمهوری ترامپ می‌تواند تجربه ایتالیا دوره موسولینی و برلوسکونی را برای مردم آمریکا تکرار کند. برنامه‌های او به همان اندازه که بلندپروازانه به نظر می‌رسد، متناقض و غیرممکن است. او طرفدار خروج نیروهای آمریکایی از درگیری‌های بین‌المللی است و درعین‌حال خواهان تقویت نقش واشنگتن در افزایش صلح جهانی. این رویکرد فاصله زیادی با رویکرد هیلاری کلینتون، نامزد دموکراتیک ریاست جمهوری دارد که خواستار مداخله مستقیم‌تر ایالات‌متحده در درگیری‌های جهانی شده است.
اگر دکترین اوباما نمره‌ای شایسته دریافت کند، دکترین ترامپ باید پیش از آنکه شانس عملیاتی شدن داشته باشد، رد شود. چشم‌انداز او در سیاست خارجی آمریکا متناقض و گیج‌کننده است و در صورت اجرایی شدن روانه زباله‌دانی تاریخ می‌شود. برای مثال، ترامپ وعده داده که «صلح جهانی» را فراهم می‌کند، ارتش آمریکا را بازسازی می‌کند، داعش را نابود می‌کند، «اسلام رادیکال» را محدود می‌کند و به عنوان یک متحد قابل‌اعتماد رفتار می‌کند. وی درعین‌حال وعده داده که اگر متحدانش مسئولیت بیشتری در قابل تامین امنیت خود برعهده نگیرند، از ناتو خارج می‌شود. علاوه بر این، ترامپ مداخلات آمریکا در عراق، لیبی و سوریه را «فاجعه» خوانده و وعده داده که ملت‌سازی را رها کند و بجای آن بر ایجاد ثبات در همه‌جا متمرکز شود. اما ترامپ نمی‌تواند به همین راحتی متحدان خود را مجبور کند که میلیاردها دلار صرف دفاع ملی خود کنند. و حتی نزدیک‌ترین مشاوران سیاست خارجی او را ترغیب خواهند کرد که در ناتو بماند. در ضمن، او حتی اگر بخواهد هم نمی‌تواند تعداد نیروها و سیستم تسلیحاتی که علیه داعش استفاده می‌شود را افزایش دهد. احتمال اینکه سیاست‌های اقتصادی او بتواند شرایط ایجاد انعطاف بودجه‌ای کافی جهت تامین هزینه نیروهای جدید و سیستم‌های تسلیحاتی را فراهم کند، بسیار اندک است.
سیاست خارجی ترامپ، علی‌رغم گمانه‌زنی‌هایش درباره «حفظ صلح» و «بازسازی ارتش» چندان فعال نیست و به هر حال او به شدت مخالف مداخله است. اگر ترامپ بخواهد که ادعاهای خود را تصحیح کند باید سیاست خارجی خود را به شدت تغییر دهد. نقاط مشترک دکترین ترامپ و اوباما بسیار اندک است و استثنای اصلی در این میان، استفاده از ابزار نظامی‌برای نابودی داعش است.
برای تحلیل فرضی رفتار رئیس‌جمهور ترامپ باید دو شاخص اصلی را در نظر گرفت؛ اول اینکه او یک شخصیت و سیاستمدار ضدسیستم بوده و با نظم مستقر مخالف است. حال این نظم در نظام داخلی آمریکا یک چیز است و در نظام حاکم بر روابط بین‌الملل موضوع دیگری است. ترامپ چه در داخل و چه در خارج مخالف وضع موجود و خواهان تجدیدنظر و بازنگری در روابط قدرت است. او قطعا با توجه به انتخاب خود به‌عنوان رییس‌جمهور به‌دنبال تغییر وضعیت موجود خواهد رفت.
اما شاخص دوم اینست که دونالد ترامپ بسیار شخصیت میهن‌پرست و ناسیونالیستی محسوب می‌شود. شعار اصلی کارزار انتخاباتی او تلویحا به معنای «احیای قدرت آمریکا» است. در واقع به‌صورت تحت‌اللفظی شعار انتخاباتی‌اش «دوباره آمریکا را بزرگ کنیم» است. این شاخص نشان‌دهنده جهت‌گیری تغییری است که او قصد دارد در سیاست خارجی آمریکا ایجاد کند. در واقع او علاقمند خواهد بود که روابط حاکم بر جهان را به دوران تک‌ابرقدرتی آمریکا که وجهه بارز آن یکجانبه‌گرایی است برگرداند. دوره‌ای که تا چندین سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت. سیستم تک ابرقدرتی طی سال‌های گذشته اول به‌دلیل مشکلات اقتصادی و دوم به‌دلیل ضعف اخلاقی دولت آمریکا در رهبری دنیای غرب، برای نمونه در جنگ‌هایی که بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به راه انداخته‌شد به چالش گرفته‌شد و به‌تدریج از میان رفت. به یک شکل می‌توان پیش‌بینی کرد که سیاست خارجی دولت فرضی دونالد ترامپ مشخصه‌های مشترک با سیاست خارجی دولت جورج دبلیو بوش را هم داشته‌ باشد. به هر تقدیر با توجه به انتخاب ترامپ، تفکرات ضد سیستمی‌او نه تنها در رابطه با دشمنان و رقبای آمریکا دردسرها و مشکلات زیادی را ایجاد خواهد کرد بلکه در رابطه با متحدین نزدیک آمریکا هم باعث رقم خوردن مشکل خواهد شد. پیش‌بینی می‌شود سیاست خارجی ترامپ سر درگم و آشفته باشد. برخلاف همه نامزدهای ریاست‌جمهوری دیگر، دونالد ترامپ و کارزار تبلیغاتی‌اش حتی یک مشاور یا تیم سیاست خارجی زبده در خود نداشت و این خود او بود که بدون هیچگونه مشاوره‌ای حرف‌هایی در زمینه سیاست خارجی می‌زد که دیده شد بسیاری از آنها متناقض با هم بودند. سیاست خارجی ترامپ چارچوب مشخصی ندارد، اما براساس شاخصه‌های سیاسی که تاکنون نشان داده است تلاش خواهد کرد که چارچوب‌ها و قواعد موجود را بر هم بزند تا نظم مستقر را تغییر دهد. در نتیجه چه با چینی‌ها، چه با کشورهای عربی و حتی با کشورهای اروپایی هم دچار مشکل خواهد شد.
بر اساس این تحلیل ترامپ یک فرد آشوبگر و برهم‌زننده نظم سیستمی‌چه در داخل ایالات متحده و چه در خارج از آن است. به عبارتی در عرصه خارجی حتی اگر نیمی‌از وعده‌های ترامپ محقق شود یا بخواهد در مسیر تحقق آنها گام بردارد، برای آمریکا آنچنان دردسر و مشکل ایجاد می‌کند و متحدان آمریکا را علیه واشنگتن دست به یکی می‌کند که اجازه اجماع‌سازی علیه ایران یا کشورهایی همچون ایران را که داعیه اتخاذ سیاست مستقل از واشنگتن دارند ایجاد نمی‌کند. به عنوان مثال اگر بخواهند جنگ سریالی با چین راه بیندازند حتماً این کشور در مورد مواضعش در قبال ایران تجدیدنظر خواهد کرد. همچنین ترامپ تهدید کرده که خرید نفت را از عربستان کاهش خواهد داد، در صورت تحقق چنین موضوعی، موقعیت ریاض را تضعیف خواهد کرد و این مساله‌ موقعیتی برای ایران در منطقه خواهد بود. در عین حال مواضع ترامپ جمهوری‌خواه در قبال اروپایی‌ها در نهایت قابلیت دولت اوباما برای ایجاد اجماع در افزایش فشارهای اقتصادی علیه ایران را از بین خواهد برد. لذا نمی‌توان قاطعانه گفت پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری برای ایران مثبت است یا منفی. در سطح خرد، ریاست‌جمهوری ترامپ منفی خواهد بود چرا که مواضع رئیس‌جمهور ترامپ نسبت به رئیس‌جمهور کلینتون در مورد برجام خیلی سرسختانه‌تر است. اما باید توجه داشته باشیم که قدرت اجماع‌سازی کاندیدای دموکرات به مراتب بیشتر از کاندیدای جمهوری‌خواه است.
همچنین آمریکای ترامپ، آمریکایی خواهد بود که دشمنان زیادی دارد و متحدانش از آن دلخور هستند و با آن همکاری نمی‌کنند. بنابراین واشنگتن نخواهد توانست اجماع جهانی را علیه کشوری مانند ایران سازماندهی کند. از این لحاظ روی کار آمدن ترامپ به صورت ناخواسته و به‌رغم میل باطنی حامیان این کاندیدا که چشم به یک رئیس‌جمهور مقتدر دوخته‌اند، نتیجه عکس خواهد داد و احتمالاً فرصت تنفس را برای کشورهای امثال ایران افزایش خواهد داد.
از سوی دیگر این نکته نیز حائز اهمیت است که دغدغه اصلی رای‌دهندگان عادی حزب جمهوری‌خواه بحث سیاست خارجی و بالاخص موضوعاتی خاورمیانه همچون ایران، عراق، سوریه و یمن نیست؛ زیرا این مسائل بر زندگی روزمره مردم عادی آمریکا تاثیر مستقیم ندارد؛ اما از آنجا که نخبگان سیاسی حزب جمهوری‌خواه و لابی‌های اسرائیل امنیت خود را با توجه به چالشهای منطقه به امنیت ایالات‌متحده آمریکا و رژیم اسرائیل گره زده‌اند این موضوع به‌عنوان یک مساله قابل ‌توجه در بین بخشی از هواداران حزب جمهوری‌خواه قابل‌ توجه بوده است. نکته بعدی اینکه جمهوری‌خواهان در تلاش هستند هر آنچه به ‌عنوان دستاورد داخلی و خارجی دولت اوباما مطرح می‌شود را زیر سوال ببرند. در مورد پیامد پیروزی جمهوری‌خواهان در انتخابات 2016 کنگره بر سیاست خاورمیانه ای نیز باید گفت که در ایالات متحده نوعی تنش دائمی‌بین دو نهاد مهم سیاسی یعنی قوه مجریه و قوه مقننه وجود داشته و به علاوه دو حزب جا افتاده و سنتی ایالات متحده (حزب دموکرات و جمهوری خواه) برای تسلط بر این دو قوه رقابتی پایدار و دائمی دارند. روسای کمیته‌های گوناگون مجلس سنا و نمایندگان دوباره در اختیار جمهوری‌خواهان قرار خواهد گرفت. از طریق ریاست کمیته‌ها و همینطور ریاست دو مجلس، حزب جمهوری خواه سعی خواهد کرد که فضای عمومی‌سیاست خارجی آمریکا را به سمت تغییر ساختاری و مواضع تندتر بشکاند. همچنین هماهنگی لازم بین کنگره جمهوری‌خواه و کاخ سفید در دست رئیس جمهور جمهوری‌خواه،باعث همکاری و هماهنگی بیشتر در حوزه‌هایی مثل بحث تجارت آزاد در اروپا و پاسفیک، توافق هسته‌ای ایران خواهد شد. در مورد تهدید تروریسم به ویژه مبارزه با داعش که البته یک رویکرد فراحزبی متصور است هماهنگی بیشتری وجود خواهد داشت.
در مورد بحرانهای عراق، سوریه و یمن، قطعا سیاست حفظ تمامیت ارضی این کشورها و پرهیز از تجزیه آنها و غلطیدن آنها به دولتهای شکست خورده در اولویت سیاست خارجی ترامپ قرار خواهد گرفت. رویکردهای ترامپ که در پلتفورم انتخاباتی در کنوانسیون حزب جمهوری‌خواه منعکس شده بعدا در استراتژی امنیت ملی‌اش متبلور خواهد شد. در واقع با توجه به تاکید ترامپ بر تامین مالی و نظامی‌مبارزه با داعش توسط متحدانی همچون عربستان، فرصت تنفس برای جمهوری اسلامی‌ ایران فراهم خواهد شد. رویکرد دموکرات‌ها در  خاورمیانه، توازن منافع و رویکرد جمهوری‌خواهان توازن قوا بوده است. با توجه به اینکه داور نهایی سیاست خارجی در آمریکا، شخص رئیس جمهور است، انتخاب مشاوران سیاست خارجی و امنیتی، تیم سیاست خارجی و امنیتی کاخ سفید، نقش بسزایی در تعیین سیاستهای رئیس جمهور جمهوری‌خواه خواهد داشت.
پارامترهای زیر در سیاست خارجی هر رئیس جمهوری که در آمریکا بر سر کار بیاید اهمیت دارد که در رویکرد و عملکردش در قبال بحران‌های خاورمیانه تاثیرگذار است:
1-‌ گفتمان حاکم و ساختار تصمیم‌گیری
2-‌ دستگاه‌ها و عوامل تصمیم‌گیرنده، (قوه مجریه و تمام تشکیلاتش، قوه مقننه)
3- رابطه بین اقتدار و تصمیم‌گیری
4- احزاب، نهادهای صنفی و مدنی
5-نقش سازمانهای اطلاعاتی
6- نقش دانشمندان، متخصصان و مشاوران
7- مساله فشارها بر حسب ماهیت نظام
8- اولویت اهداف
9- تصمیم‌گیرندگان نهایی
10- مساله محدودیت سازمانی
11- محدودیت از نظر منابع
12- مساله بدلیها
13-‌ مساله تناقضات در سیاست خارجی
14- نوسانات در سیاست خارجی
15- نقشها
16- شیوه‌های حل و فصل منازعات
17- بحث دیپلماسی عمومی
18- توانایی و تعهدات
19- فشارهای درون سیستمی‌و برون سیستمی
هر رئیس جمهوری در ضمن شکل دادن به دستور کاری که بازتاب دهندۀ هدفهای او است کوشیده است تا اثری از خود بر سیاست خارجی و روابط جهانی ایالات متحده نیز باقی بگذارد.
رویکرد ترامپ در سیاست خارجی نه نزدیک به «انزواگرایان» است و نه «مداخله‌گرایان» بلکه فراتر از آن ترامپ را یک کارکردگرا است که با متحدانش در زمان ضرورت همکاری خواهد کرد نه در مواردی که منافع آمریکا ایجاب نمی‌کند.
با توجه به اینکه اولویت حزب جمهوری‌خواه بیشتر بر امنیت است تا آزادی بر عکس حزب دموکرات، شیفت پارادایمی‌توماس کوهن قطعا در استراتژی امنیت ملی رئیس جمهور جمهوری‌خواه ترامپ اتفاق خواهد افتاد یعنی غلبه پارادایم رئالیسم و نئورئالیسم بر لیبرالیسم و نئولیبرالیسم اوباما. امری که در دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر پس از دو دور ریاست جمهوری بیل کلینتون اتفاق افتاد. بدین معنا که این پارامترهای تغییر را می‌توانیم در استراتژی امنیت ملی رئیس جمهور احتمالی جمهوری‌خواه ببینیم. یعنی چندجانبه گرایی و نهادگرایی اوباما به یکجانبه گرایی ترامپ تبدیل خواهد شد. یک کنگره در کنترل جمهوری‌خواهان، راه این شیفت پارادیمی‌را هموارتر خواهد کرد. *سردبیر نفت ما و نامزد دکترای روابط بین الملل منبع: روزنامه مردم سالاری- 23 آبان 95
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


بخش خصوصی؛ عامل موثر در تحقق رشد تولید با مشارکت مردم
 سید حمیدرضا فاطمی حسینی/کارشناس حوزه نفت و گاز 
شاخص بروکفیلد و تحلیل ویسکوزیته دینامیکی سیالات
مهندس علیرضا آمار محمدی/مشاور و کارشناس ارشد روانکارهای خودرویی و صنعتی