۰
۱
plusresetminus
تاریخ انتشاردوشنبه ۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۵
کد مطلب : ۴۵۷۱۸

دالان شرق-غرب؛ نقطه ای برای فشردن گلوی انرژی

خط لوله باکو - تفلیس - جیهان که میلیارد ها دلار برای ساخت آن هزینه شده و چندین درصد آن هم به شرکت نفتی بریتیش پترولیوم متعلق است برای ممانعت از انتقال نفت دریای خزر از خاک ایران، افغانستان و پاکستان و یا روسیه ساخته شده است.
 دالان شرق-غرب؛  نقطه ای برای فشردن گلوی انرژی
به گزارش آژانس رویدادهای مهم نفت و انرژی " نفت ما " ،پس از درگیریهای متعدد بر سر بحران اوستیای جنوبی، روابط بین روسیه و گرجستان وخیم تر از قبل شده است و بحران با اوکراین نیز این مساله را تشدید کرده است.  برخورد و چالش بین این دو کشور تنها یک نمونه و نشانه از موضعگیری استراتژیک گسترده غرب و روسیه در منطقه قفقاز جنوبی و پیرامون آن می باشد. درگیریهای مربوط به اوستیای جنوبی بار دیگر این مسأله را روشن ساخت که قدرتهای جهانی رویداها را در مسیر منافع خود تغییر می دهند و مواضعشان در رویداد فوق نیز بر ملاحظات مربوط به انتقال منابع انرژی مبتنی بوده است. قفقاز جنوبی منطقه ای است که از مدتها قبل از نظر انرژی و ژئوپولیتیک برای جامعه جهانی اهمیت بسیار زیادی داشته است.  در این زمینه، در سطوح منطقه ای و جهانی، کشورها و سازمانهای مختلف در نبرد برای قدرت و امنیت انرژی درگیر می باشند. با توجه به  این دو موضوع، وضعیت کنونی قفقاز جنوبی چه می باشد و چه چیزی برای امنیت انرژی این منطقه در  آینده پیش بینی می شود ؟ تاثیرگذاری بر منطقه با سیاستهای سیاسی- نظامی و امنیتی بازیگران در گیر می باشد. این بازیگران شامل گرجستان، ارمنستان و جمهوری آذربایجان و مناقشات ثابت و خاموش آنها یعنی آبخازیا  ، اوستیای جنوبی و ناگورنو-قره باغ می باشد. به علاوه نفوذ و اعمال  فشار قدرتهای منطقه ای همچون ترکیه و ایران و قدرتهای جهانی مانند ایالات متحده، روسیه و چین، بخشی از آرایش قدرت در منطقه می باشد. علاوه بر کشورها، سازمانهای بین المللی نیز در این بازی بزرگ درگیر می باشند. این سازمانها در سطح منطقه ای عبارتند از سازمان همکاریهای اقتصادی دریای سیاه، سازمان نیروی دریای سیاه ، سازمان نیروی دریای خزر، سازمان همکاری گرجستان، اوکراین، آذربایجان و مولداوی  (گوام) ، و سازمان پیمان  امنیت دست جمعی  به همراه سازمان کشورهای مستقل همسود. در سطح جهانی، سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) و اتحادیه اروپایی  نفوذ سیاسی را در قفقاز جنوبی اعمال می کنند. علاوه بر آرایش قدرت، امنیت انرژی موضوع دیگری در تکوین ژئواستراتژی قفقاز جنوبی است. امنیت انرژی امروزه در دستور کار بین المللی از اولویت بالایی برخوردار است و ایالات متحده، اتحادیه اروپایی و ناتو نگرانی شان را در قبال تهدیدات امنیت انرژی بیان کرده اند. کشورهای اتحادیه اروپایی در مجموع هم اکنون 50 درصد از نیازهای انرژی  خود را وارد می کنند و تا سال 2030، 70 درصد نفت مصرفی خود را وارد خواهد کرد. بعلاوه کشورهای اتحادیه اروپایی 25 درصد از نیازهای انرژی خود را از روسیه وارد می کنند که ممکن است به 40 درصد در سال 2030 برسد ( 45 درصد دیگر از خاورمیانه تامین می شود .) علاوه بر این وابستگی فزاینده ، آشکار شده است که ابزار انرژی به یک بخش اساسی از سیاست خارجی و امنیتی روسیه تبدیل شده است آنهم پس از آنکه روسیه از آن برای مجبور کردن اوکراین برای پرداخت قیمت بالاتر گاز در پایان سال 2005 و سالهای پس از آن، استفاده کرد و در بحران جدایی کریمه بیشتر متبلور شد. اهمیت ژئوپولتیک قفقاز جنوبی همچنین مبتنی بر وجود منابع انرژی در این منطقه می باشد. امنیت در قفقاز یک نیاز حیاتی برای انتقال بی وقفه و پیوسته نفت و گاز خزر است. منطقه دریای خزر (قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی ) دارای 3 تا 4 درصد از ذخایر نفتی جهان  و 4 تا 6 درصد از ذخایر گازی جهان می باشد. سهم قفقاز در منابع نفت و گاز جهان به خودی خود قابل توجه نیست. اما بهرجهت در شرایط عدم اطمینان به جریان تولید و عرضه نفت از خلیج فارس و همچنین احتمال آنکه روسیه ممکن است از تحویل انرژی به عنوان یک ابزار قدرت استفاده بکند، انتقال انرژی دریای خزر و آسیای مرکزی (قزاقستان و ترکمنستان ) به غرب از طریق قفقاز اهمیتی حیاتی یافته است. اهمیت منطقه قفقاز همچنین در نتیجه سیاستهای انرژی کشورهای مصرف کننده در غرب که خواهان کاهش وابستگی شان به منابع انرژی روسیه و خاورمیانه هستند، افزایش یافته است. تعدادی از کشورها و سازمانهای غربی تلاش می کنند تا به انحصار تقریبی روسیه در انتقال عرضه انرژی منطقه اوراسیا بواسطه ایجاد مسیرهای خط لوله جایگزین برای انتقال این انرژی، پایان دهند. بنابراین، خط لوله نفتی آتاسو-آلاشانکو ( بین قزاقستان و چین)، خطوط لوله باکو- تفلیس - جیحان  و خط لوله باکو- تفلیس - ارزروم ( بین قزاقستان، آذربایجان ، گرجستان، ترکیه،) و خط لوله گاز ناباکو ( بین اتحادیه اروپایی، ترکیه، بلغارستان، رومانی، مجارستان و اتریش)، تاناپ و تاپ عملیاتی بوده، در دست ساخت یا طراحی شده  می باشند. واشینگتن به خاطر سرمایه گذاری خود در بخش انرژی و همچنین  به خاطر منافع ژئواستراتژیکش در منطقه، خواهان یک منطقه قفقاز جنوبی با ثبات می باشد. مناطق جدایی طلب گرجستان (آبخازیا و اوستیای جنوبی) به مناطق دارای منافع برای بازیگران اصلی در منطقه تبدیل شده اند. به استثنای تنشهایی که تفلیس را در برگرفته اند،  روسیه، نقش خیلی  بیطرفا نه ای در این مناقشات ایفا نکرده است. روسیه از این مناقشات بعنوان عامل نفوذ و اعمال فشار  علیه کشورهای غربی استفاده کرده است، اهداف آشکار می باشند: غرب و روسیه  آرزو دارند که به بازیگر اصلی در قفقاز جنوبی تبدیل شوند. اما به هرجهت روسیه بتدریج مجبور بوده است تا از این منطقه عقب نشینی کند. یکی از روشها و ترفندهای روسیه برای مقابله با این تحولات، کندسازی روند و کاستن از میزان پیشرفت کشورهای غربی (در حل و فصل منازعات منطقه قفقاز) بواسطه فعال نگهداشتن این «مناقشات به اصطلاح خاموش» می باشد. این امر بویژه برای گرجستان با توجه به رویدادهای اخیر، که می خواهد سرمایه گذاری غربیها را جذب کند، سخت تر است و پیوستن آن به ناتو را پیچیده تر می کند. این تنشها احتمالا ادامه خواهد داشت اگر قدرتهای جهانی و سازمانهایشان نتوانند به توافق و یا «همزیستی مسالمت آمیز» برسند. در این شرایط راه حلی برای حل و فصل این مناقشات خاموش قابل تصور نیست. اگر اوضاع همینطور باقی بماند این اختلافات - که برای توسعه اقتصادی قفقاز جنوبی مضر هستند - تا زمانی که کشورهای مذکور در ساختارهای غربی ادغام شوند، ادامه می یابند. راجع به مناقشه ناگورنو-قره باغ بین ارمنستان و آذربایجان، چشم انداز و آینده مناقشه نیز همانند مناطق جدایی طلب گرجستان است. بازیگران خارجی اصلی در این مناقشه -روسیه، ایالات متحده  و اتحادیه اروپایی -  مجبور خواهند بود راهی برای  سازش  پیدا کنند. در حال حاضر، ایالات متحده طرفی است که بسیار علاقمند به حل و فصل این مناقشه می باشد و در حال انجام تلاشهایی جدی برای یافتن یک شیوه حل و فصل می باشد. با اینوجود، اراده سیاسی و حمایت عمومی باید در دو طرف مناقشه ایجاد شود. به نظر می رسد فشار سیاسی بر آذربایجان و ارمنستان در حال افزایش است. ایالات متحده -شاید بیشتر از اتحادیه اروپایی -  دارای تواناییها و قابلیتهای نظامی، سیاسی و اقتصادی باشد و با توجه به سرمایه گذاریهای اش، خواهان آنست که در مذاکرات ، پیشرفت مهمی اتفاق بیفتد. درست مانند مناطق جدایی طلب گرجستان (اوستیای جنوبی، آبخازیا، آجاریا)، شرط اصلی برای رسیدن به یک راه حل ممکن ، همکاری با روسیه می باشد. در بحران اوستیای جنوبی اتحادیه اروپا و آمریکا همواره از منافع یکسانی برخوردار بوده اند: مسأله تامین وانتقال منابع انرژی از خاک گرجستان و منزوی کردن روسیه از منابع طبیعی که در نزدیکی مرزهای جنوبی این کشور قرار دارد، از جمله این منافع مشترک است. این مناقشه بار دیگر دو فضای همگرا را در برابر هم قرار می دهد:‌ از سویی فضای اروپایی آسیایی (‌سازمان همکاریهای شانگهای و جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع) و از سوی دیگر فضای اروپایی (‌اتحادیه اروپایی)‌ قرار دارد. در این خصوص ‌سازمان همکاریهای شانگهای در نشست خود در شهر دوشنبه به برتری روسیه در حل وفصل مناقشه اوستیای جنوبی اذعان کرد. درحالی که کشورهای عضو اتحادیه اروپایی از مواضع آمریکا حمایت کردند، هرچند که این حمایت آنگونه که امریکایی ها خواهان آن بودند یکپارچه نبود. این دو فضای همگرا، میدان عمل جغرافیای گسترده ای را در منطقه تحت لوای خود ساخته اند که از بالکان تا قفقاز گسترش یافته است. از طرفی اتحادیه اروپایی  ضرورت حفظ مشارکت راهبردی خود با روسیه را اعلام می کند. در این شرایط جمهوری آذربایجان، ‌کشوری نسبتا غنی از منابع انرژی،‌ به عنوان تامین کننده گاز و نفت به اروپا و همچنین به عنوان مسیری برای انتقال صادرات انرژی ترکمنستان به صورت انکارناپذیری مورد علاقه غربی ها قرار گرفته است.گرجستان نیز به منزله مسیری واسطه در اجرای شماری از این طرح ها به شمار می رود. به این ترتیب از خاک این کشور خط لوله باکو تفلیس جیهان با حجم یک میلیون بشکه در روز،‌ خط لوله باکو سوپسا با حجم 145 هزار بشکه در روز،‌ مسیر ریلی بین دو بندر نفتی بوتومی (‌حدود 300 هزار بشکه در روز)‌ و کولووی (‌حدود 200 هزار بشکه در روز)‌ و خط لوله انتقال گاز باکو تفلیس، ارض روم با حجم 6.6 میلیارد متر مکعب در سال) عبور می کند. عبور نفت و گاز از خاک گرجستان درپی دو دوره جنگ در اوستیای جنوبی متوقف شد،‌ انتقال نفت جمهوری آذربایجان نیز از طریق خط لوله باکو سوپسا قطع شد و نفت جمهوری آذربایجان فقط از مسیر باکو نووروسیسک منتقل می شد که حجم آن محدود بود. تمایل آمریکا بر تعمیق نفوذ خود در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به هرقیمتی با برآوردهای مربوط به منابع انرژی موجود در دریای خزر افزایش یافته است. براساس اطلاعات وزارت انرژی آمریکا ذخایر تایید شده نفت در منطقه دریای خزر براساس خوشبینانه ترین آمارها قابل مقایسه با ذخایر نفتی آمریکا، و ذخایر گاز آن برابر با ظرفیت عربستان سعودی است .در مجموع چشم انداز اجرای طرح جهانی انتقال انرژی که آسیای مرکزی را از طریق قفقاز جنوبی به اروپا متصل می کند زیاد درخشان نیست. هرچند که با توجه به طراحی دقیق آن احتمال بسیار ناچیزی وجود دارد که این طرح رها شود. اما تا زمانیکه طرح غرب بار دیگر فعال شود احتمال آن وجود دارد که طرحهای جایگزین انتقال انرژی بین دو قاره خود را نشان دهد. البته این مسأله پیش از همه مستلزم ثبات اوضاع سیاسی در گرجستان است. درگیریهای اخیر میان روسیه و گرجستان، تاثیرات گسترده ای بر بازار نفت داشته و مسیرهای انتقال نفت و اهرم بازار باعث شده که این درگیری به کشمکشی برای انرژی تبدیل شود. از دیدگاه ژئوپلتیک و ژئواکونومیک آمریکا بازنده درگیری میان گرجستان و روسیه محسوب می شود.  در صورتی که خط لوله نفت که از خاک گرجستان عبور می کند و روزانه حدود 1 میلیون بشکه نفت خزر را به غرب منتقل می کند برای مدتی طولانی بسته بماند، بار دیگر قیمت نفت افزایش خواهد یافت که این مساله اوضاع اقتصادی غرب را که در شرایط بحرانی به سر می برد، وخیم تر می کند. خط لوله  باکو - تفلیس - جیهان، تنها 1 درصد از نفت مورد نیاز بازارهای جهانی را تامین می کند، اما همچنان که پرفسور «میشل کلیر» تاکید کرده است توانایی تولید نفت خام در دنیا چندان زیاد نیست، بنابراین دنیا به این منابع کوچک تولید نفت هم نیازمند است. «پرفسور کلیر» استاد برجسته دانشکده امهرست ماساچوست با اشاره به اینکه بحران در اوستیای جنوبی ضربه مهلکی به آمریکا وارد کرده است، معتقد است، روس ها در این مرحله از درگیری ها برنده بودند زیر آنها عامل تعادل قدرت دراین منطقه هستند، اما بزودی ما شاهد درگیری ها و تنش ها جدیدی در این منطقه خواهیم بود. کلیر نویسنده "کتاب قدرت های در حال گسترش سیاره در حال کوچک شدن" معتقد است، برخلاف آنچه واشنگتن مدعی شده است، درگیری اخیر برای دموکراسی نبوده بلکه برسر انرژی بوده است. برآورد می شود منابع و ذخائر نفتی موجود در دریای خزر بسیار گسترده بوده و میلیاردها  بشکه باشد که این منابع قابل مقایسه با ذخایر نفتی عربستان سعودی است که گفته می شود حدود میلیاردها بشکه نفت دارد.  پرفسور کلیر معتقد است، جورج بوش به میخائیل ساکاشویلی رییس جمهور غربگرای گرجستان کمک کرد  در پی انقلاب سرخ در انتخابات ریاست جمهوری این کشور پیروز شود. بوش با این کار، کشمکش بر سرکنترل منابع گسترده انرژی را به جای آنکه به سطح زمان جنگ سرد بازگرداند یا سیاستهای موجود درباره توازن قدرت کلاسیک را ادامه دهد، تشدید کرد. آمریکا همچنین به گرجستان در زمینه تشکیل و آموزش نیروهای نظامی کمک کرد، اما زمانی که ساکاشویلی تحصیل کرده امریکا تلاش کرد که مناطق جدائی طلب ابخازیا و اوستیای جنوبی را به خاک گرجستان ملحق کند، روسیه از این فرصت برای نشان دادن قدرت خود استفاده کرد.  مسئله اوستیای جنوبی و آبخازیا و نمونه های مشابه در جمهوری های پس از شوروی، حاصل سیاست های روس ها در گذشته است. از منظری می توان بیان کرد، روسیه با مسئله اوستیای جنوبی، همواره گلوی گرجستان را در چنگ خود نگاه داشته و از این طریق تلاش نموده این کشور را کماکان تحت نفوذ خود حفظ کند. خط لوله باکو - تفلیس - جیهان که میلیارد ها دلار برای ساخت آن هزینه شده و چندین درصد آن هم به شرکت نفتی بریتیش پترولیوم متعلق است برای ممانعت از انتقال نفت دریای خزر از خاک ایران، افغانستان و پاکستان و یا روسیه ساخته شده است. این درحالی است که یک خط لوله ده مایلی می تواند منابع نفتی خزر را به سیستم پیشرفته انتقال نفت ایران منتفل کند. در زمان بحران مقامات گرجستانی، روسیه را به تلاش برای بمباران خط لوله نفتی باکو تفلیس جیحان - که به علت مسائل امنیتی از زیر خاک رد می شود- متهم کردند. البته خط لوله نفتی باکو تفلیس جیحان که هر ده روز حدود 1 میلیارد دلار سودآوری دارد بارها به علت آتش سوزی که توسط نیروهای شبه نظامی پ ک ک در  داخل مسیر ترکیه در آن ایجاد شده انتقال نفت از آن برای مدتی متوقف شد. بحران گرجستان همچنین نشانگر محدودیت های سیاست انرژی غرب در منطقه قفقاز و گویای چالشی است که گوناگون سازی و تضمین امنیت عرضه نفت و گاز با آن رو به رو است. اصرار واشینگتن بر صدور انرژی منطقه خزر از طریق گرجستان، با توجه به بی ثبات بودن این کشور، همواره استراتژی خطرناکی بوده است. به قول نشریه «پترولیوم آرگوس» در فضای پر تنش امروزی منطقه، دالان شرق - غرب برای انتقال انرژی، بیشتر به نقطه ای برای فشردن گلوی انرژی شباهت دارد. در حالیکه روسیه یک چهارم نفت مورد نیاز اروپا و نیمی از گاز مورد نیاز اروپا را تامین می کند و درآمد ناشی از آن یکی از منابع اصلی درآمد روسیه محسوب می شود. اروپایی ها از طرح انتقال گاز خزر از گرجستان به عنوان عاملی برای افزایش قدرت چانه زنی خود و کاهش خطرات ناشی از قطعی گاز وارداتی از روسیه استفاده کرده اند، امـا جنگ روسیه و گرجستان و بحران در روابط روسیه و ترکیه اعتبار چنین خط لوله ای که اروپایی ها از ایجاد آن حمایت می کنند را کاهش داد. فاتیما رضایی/نفت ما
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


سما
تحلیل بسیار کاربردی بود
ممنون از سایت معتبر نفت ما
اکسیداسیون کاتالیزوری، روشی در حال تکامل جهت گوگرد زدایی
ساسان طالب نژاد/دکتری مهندسی شیمی و کارشناس توسعه کسب و کار در حوزه پتروشیمی و‌پالایش
پتروشیمی صنعت بی سردار!
عبدالرسول دشتی