۰
plusresetminus
تاریخ انتشارشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۸
کد مطلب : ۴۵۱۵۸

چرا مذاکرات صلح خاورمیانه به نتیجه نمی رسد؟

بحث تشکیل دولت فلسطین در کرانه باختری، قدس شرقی و باریکه غزه اصلا منتفی نیست مگر اینکه فلسطینیان وجود چنین دولتی را اعلام داشته باشند چرا که اسرائیلیها اجازه تاسیس چنین دولتی را نخواهند داد.
چرا مذاکرات صلح خاورمیانه به نتیجه نمی رسد؟
به گزارش نفت ما ،دکتر طلال عتریسی؛ رییس دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه لبنان در بیروت و مدیر مرکز مطالعات منطقه‌ای، سیاسی و اجتماعی این دانشگاه و استاد جامعه شناسی و روانشناسی این دانشگاه است. عتریسی پیشتر، مدیر مرکز مطالعات استراتزیک بیروت بود. وی همچنین مدیر مجله شوون الاوسط و عضو انجمن لبنانی جامعه شناسی و علوم تربیتی است. وی در مورد مسائل سیاسی منطقه ای،  سیاست در خاورمیانه دهها کتاب و مقاله نوشته است و تحلیلگر برجسته مسائل ایران و خاورمیانه و  فلسطین اشغالی است. نظرتان راجع به ابتکار امام خمینی در مورد نامگذاری روز قدس چیست؟ پیروزی انقلاب اسلامی منجر به ظهور و تقویت جنبشهای اسلامی جهان اسلام شد و قدرت تغییردهی را به این جنبشها در منطقه داد. امام خمینی (رضوان الله تعالی علیه) مساله فلسطین را که به فراموشی سپرده شده بود تبدیل به مساله اصلی جهان اسلام کردند و علیرغم اختلاف نظر کشرهای اسلامی در این موضوع اشتراک نظر دارد. در حالی که قدرتهای بزرگ و بویژه آمریکا به دنبال جداسازی مساله فلسطین از جهان اسلام و تامین منافع اسرائیل بودند، اقدام امام با نامگذاری روز قدس این معادله را برهم زد. امام خمینی حتی در دوره مبارزه حمایت و روابط شاه با اسرائیل را مورد انتقاد قرار می داد. به نظر من مسلمانان جهان بایستی برای حمایت از حقوق مردم فلسطین و مبارزه با صهیونیسم، با یکدیگر متحد شوند زیرا وحدت پیرامون این موضوع، ابزار تسریع کننده وحدت کلی جهان اسلام است. دیدگاه و تحلیل شما راجع به تاریخ مذاکرات روند صلح خاورمیانه چیست؟ منطقه خاورمیانه به خاطر شرایطی که اسرائیل ایجاد کرده، انرژی و موقعیت استراتژیک و اینکه زادگاه ادیان بزرگ توحیدی بوده، اهمیت داشته و همواره حوزه دخالت قدرتهای بین المللی و منطقه ای شده است. از زمان تاسیس رژیم نامشروع اسرائیل، این رژیم همواره از حمایتهای کشورهای استعماری بهره مند بوده است. در آغاز از حمایتهای بریتانیا که یک قدرت بین المللی بود، بهره مند بود و الان هم از حمایتهای ایالات متحده که تنها ابرقدرت جهان است برخوردار می باشد. در واقع یک توافق بین المللی برای بقاء در ثبات این رژیم شکل گرفته است، در مقابل همواره تلاش آنان این بوده است که حالتی از صلح میان اعراب و اسرائیل ایجاد شود، بدین معنی که اعراب به حضور و وجود کشور اسرائیل اعتراف کنند و با آن به جنگ برنخیزند یا به فکر بازگرداندن آوارگان فلسطینی به سرزمین خود نباشند. این طرح یعنی طرح صلح متعلق به زمانهای گذشته است و دولتهای زیادی خواهان عملی شدن آن هستند. در دوران جنگ سرد که مرحله رقابت میان ایالات متحده و شوروی بود، این روند به دلیل اختلاف منافع دوقطب به جایی نرسید. اگر آمریکاییها با طرحی موافقت می کردند شوروی ها با آن مخالفت می کردند و هیمنطور آمریکا در برابر شوروی چنین موضعگیر می کرد، چرا که آنها طرحها را در راستای منافع خود می دیدند نه به نفع طرف دیگر. به این دلیل همه طرحهای صلح براساس موازنه قدرتهای بین المللی استوار بود. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ایالات متحده تنها قدرتی بود که دست به ابتکار طرحهای صلح می زد و پذیرش کشور اسرائیل را در منطقه مطرح می کرد ولی مشخص شد که برخی قدرتها مانند روسیه و اروپا خواهان ایفای نقشی در روند صلح هستند و می خواهند در این روند مشارکت داشته باشند، از یکسو ایالات متحده و اسرائیل با مشارکت آنها موافقتی ندارند و از سوی دیگر اسرائیل به قراردادها و توافقاتی که امضا کرده، پایبند نیست. وقتی که فلسطینیها قرارداد صلح اسلو را پذیرفتند و دولت خودگردان را تشکیل دادند با این همه اسرائیلیها به بندهای قرارداد مثل تشکیل دولت فلسطینی، پایان مذاکرات پس از پنج سال عمل نکردند. این امر مانعی را در روند صلح ایجاد کرده است به طوری که شاهد بن بستی در این مسیر هستیم و به نظرم باعث شده که انتفاضه ملت فلسطین آغاز شود. بنابراین روند صلح صلح طی دو دهه گذشته با اقدامات اسرائیلیها متوقف شده است و تمامی دستاوردهایی که در طی این مدت به دست آمده در موضوع شک و تردید قرار گرفته است و اینکه می توان در این روند کاری زیر سایه اقدامات اسرائیل همچون ساخت دیوار حائل میان اسرائیل و فلسطینیان و عدم پذیرش قطعنامه های بین المللی، عدم اعطای اختیارات بیشتر به مقامات فلسطینی و خالی نکردن شهرکها به نتایجی رسید به نحوی بلوکه شود. علت طولانی و نتیجه بخش نبودن روند صلح را چگونه ارزیابی می کنید؟ اول اینکه اسرائیلیها حاضر به عقب نشینی نیستند و نمی خواهند ملت فلسطین را بپذیرند. اسرائیل بر این امر معتقد است که حیاتش بر اساس توافق بزرگترین قدرت نظامی، سیاسی و اقتصادی جهان یعنی آمریکا است و هرگونه عقب نشینی به مثابه تهدید برای امنیت و آینده وجودی آن محسوب می شود. لذا حاضر نیست در برابر فلسطینان و دیگر دولتهای عربی از خود عقب نشینی نشان دهد. از سوی دیگر باید به دخالتهای خارجی هم در این منطقه اشاره کرد که باعث طولانی شدن این روند شده است. در پرتو این مسائل روابط اسرائیل و اعراب تحولات متعددی را به خود شاهد بوده است که کشورهای عربی را آماده برقراری ارتباط با اسرائیل ساخته است. برخی دولتهای عربی مثل موریتانی و مصر با اسرائیل رابطه دیپلماتک دارند و برخی مانند قطر، امارات و عمان دفاتر نمایندگی و تجاری اسرائیل در کشورهایشان دارند  ولی این دولتها انتظار دارند که مساله فلسطین حل شود و تا وقتی این مساله حل نشود و اسرائیل و بیشتر فلسطینیان را در رنج و عذاب قرار دهد و به کشتار آنها دامه دهد طبیعتا این دولتها را در تنگنا قرار می دهد و باعث می شود دولتهای عربی نتوانند در مسر صلح و سازش با اسرائیل گام بردارند این آمادگی و سازش در دولتهای عربی برای برقراری ارتباط با اسرائیل وجود دارد ولی استمرار جنایات اسرائیلیها علیه فلسطینیان باعث شده که به تعویق بیفتد. در خود کمیته چهارجانبه از زمان کنفرانس مادرید در سال 1991، که از روسیه نیز دعوت کرد به آن بپیوندد ولی روسیه عملا نقشی در صلح نداشته و نقش اصلی را آمریکا ایفا می کند و اسرائیل نیز فقط نقش آمریکا را به رسمیت می شناسد. اتحادیه اروپایی نیز نقش اساسی در روند صلح ندارد که به استراتژی آمریکا در پساجنگ سرد بر می گردد که هیچ قدرت منطقه ای نباید با نفوذ آمریکا در جهان به چالش برخیزد فرقی نمی کند که در چه منطقه ای باشد. مسلما اتحادیه اروپا قدرت مهمی در جهان است و آمریکا نمی خواهد این اتحادیه نقش موثری در بحران فلسطین ایفا کند. آمریکا از اتحادیه اروپایی فقط ایفای نقش بشردوستانه و ارسال کمکهای بشردوستانه و مالی را می خواهد. در مورد نقش انگلیس کمی متفاوت است چون نقش مهمی به عنوان یک قدرت بزرگ از زمان شکل گیری اسرائیل همچنان به حمایت امنیتی و سیاسی از آن می پردازند و نقش مهمی در روند صلح دارد. ولی اتحادیه اروپایی در قالب سیاست خارجی و امنیتی مشترک خود موضوع را دنبال کرده است. البته بازیگران منطقه ای همچون کشورهای همسایه بویژه مصر، عربستان، لبنان و سوریه هر یک نقش مهمی می توانند در روند صلح با توجه به چالشها و فرصتهای خود نسبت به سازمانها و گروههای فلسطینی و جمعیت فلسطینیان آواره و مقیم در کشورشان داشته باشند. به عنوان مثال موضعگیری لبنان در ارتباط مستقیم با موضع گیری سوریه قرار دارد. لبنان صلح فراگیر را فقط در تشکیل حکومت خودگردان نمی بیند بلکه باید تمام فلسطینیان مقیم لبنان به سرزمین خود بازگردند تا این صلح تحقق پذیرد و صلح بدون در نظر گرفتن این موضوع اصلا بی معناست . از سوی دیگر لبنان از اقدامات حزب الله حمایت می کند چرا که حضور اسرائیل را تهدیدی برای تمامیت ارضی خود می بیند هر چند به نظر می رسد اسرائیلیها با بازگشت فلسطینیان به سرزمین خود مخالفت قاطعی داشته باشند چرا که از مشکلات جمعیتی رنج می برند ولی این حقی است که باید برای فلسطینیان در هر طرح صلحی محفوظ باقی بماند. مهمتر از همه نقش سازمانهای فلسطینی در فرایند صلح است سازمانهایی مانند جهاد اسلامی و حماس اعتمادی به صلح و سازش با اسرائیل ندارند این سازمانها بیشتر به این اعتقاد دارند که باید با اسرائیل جنگید  تا فلسطینیان به سرزمینشان بازگردند حتی اگر این بازگشت با یک صلح موقت صورت بپذیرد. نگاه کلی بیشتر بازگشت فلسطیینان به سرزمین خود با استمرار جنگ و مبارزه در آینده می باشد. در نتیجه این سیاست با سیاستهای سازمان فتح و آزادیبخش فلسطین، رهبران حکومت خودگردان فلسطینی و استراتژی دیگر دولتهای عربی مغایرت دارد. در مجموع، هیچکدام از طرحهای سازش که منافع فلسطینیان را لحاظ نکرده باشد راه به جایی نخواهد برد. به همین خاطر به خاطر مقاومت مردم فلسطین شکست خورده است چون خودشان می خواهند سرنوشتشان را رقم بزنند. با توجه به انتخابات ریاست جمهور آمریکا، ارزیابی شما از نقش دو حزب اصلی در اسرائیل و آمریکا در روند صلح چیست؟ من فکر می کنم در خصوص مساله اسرائیل یک سیاست اصولی واحدی در آمریکا وجود دارد فرق نمی کند جمهوریخواهان بر مسند قدرت باشند و یا دموکراتها. این سیاستهای پایه ای مبتنی بر حمایت از اسرائیل و نقاط قوت آنست مثل تسلیحات هسته ای و سایر جنگ افزارهایی که در اختیار دارد. از دیگر سیاستهای پایه ای اینست که آمریکا منافع اسرائیل را در هر یک از ترتیبات منطقه ای و طرحهای صلح آمیز در منطقه خاورمیانه در نظر داشته و دنبال می کند. هرچند ممکن است برخی اختلافات هم میان این دو حزب در این امر باشد اینکه جمهوریخواهان در یک شرایطی اسرائیل را وادار به سیاستهای مشخصی کنند و یا آنها را از انجام اقداماتی بازدارند و یا اینکه دموکراتها نقطه مشخصی را در مسیر صلح در نظر دارند. جمهوریخواهان ساخت دیوار حائل را به رسمیت نشناختند اما دموکراتها به رسمیت شناختند. خلاصه اینکه در مورد اسرائیل تا آنجا که مساله امنیت، تسلیحات و بقای اسرائیل وجود دارد هیچ تفاوتی در سیاستهای این دو حزب وجود ندارد. اما در اسرائیل میان حزب لیکود و حزب کار برخی اختلافات و توافقات پایه ای وجود دارد. توافقات پایه ای همان امنیت، داشتن تسلیحات هسته ای، منافع اسرائیل و برتری آن بر کشورهای همسایه و منطقه است. اما اختلافات در اینست که حزب کار منافع اسرائیل را در آن می بیند اسرلائیل باید برخی عقب نشینی ها را بپذیرد همچون دست برداشتن از برخی شهرکها که دارای ارزش استراتژیکی نیستند و نیاز به حمایت نظامی زیادی درون سرزمینهای فلسطینی دارند. حزب کار بر این باور است که باید دولت فلسطینی تشکیل شود بیش از آنکه ساختار جمعیتی اسرائیل را تهدید کرده و درنوردد. در حالی که لیکودیها بر این باورند که هرچه از فسطینیان بیشتر بکشیم و آنها را تحت فشار قرار دهیم آنها شرایط ما را خواهند پذیرفت، اما در مورد مسائلی چون انتفاضه و حوادثی که امنیت اسرائیل را به خطر اندازد این دوحزب باهم یک نظر هستند. یکی از اتهاماتی که همواره علیه ج.ا.ا. وارد می شود اینست که در روند صلح اخلال ایجاد می کند. نظر شما در این زمینه چیست؟ آمریکائیها حمایت ایران از گروهها و سازمانهای فلسطینی که با اسرائیل می جنگند را به عنوان اخلال در روند صلح تلقی می کنند. آمریکا از ایران می خواهد که از حمایت از این سازمانها که آنها را تروریستی می نامد دست بردارد و این یکی از نقاط اختلاف میان ایران و آمریکاست به نظر من ایران نمی تواند حمایت خود از گروهها و سازمانهای جهادی را متوقف کند چرا که حمایت از ملت فلسطین یکی از پایه های اساسی انقلاب اسلامی ایران است، حمایت از مستضعفین جهان یکی از بندهای قانون اساسی شماست، و ملت فلسطین یک ملتی مستضعف بوده و اسرائیل سرزمین فلسطینیان را اشغال کرده است. لذا اگر ایران از حمایت خود از این گروهها دست بردارد از قانون اساسی و اصول اساسی انقلاب خود در خاورمیانه تخطی کرده است و این مساله خطرات استراتژیکی برای ایران به بار خواهد آورد، اگر ایران به چنین کاری دست بزند خوب طبعاً موجبات رضایت آمریکا را فراهم خواهد کرد و در روابط خود با ایران تجدید نظر می کند ولی ایران تبدیل به کشوری منزوی در همسایگی کشورهای اسلامی و عربی خواهد شد و فکر نمی کنم این کار به نفع ایران باشد. با توجه به اینکه ایران یکی از حامیان فلسطینیان است و پس از انقلاب اسلامی حمایتهای مستمر زیادی از فلسطنیان داشته، اگر دولت فلسطینی تشکیل شود که مسلما در کنار اسرائیل خواهد بود آیا شرایط جدید بر روابط ایران و فلسطین تاثیر خواهد گذاشت؟ باید تاکید کنم که ایران از روابط خوبی با مقامات دولت خودگردان برخوردار  نیست بلکه روابط دوستانه ایران بیشتر با حماس و گروههای آزادیبخش و جهادی فلسطینی است. حماس و جهاد اسلامی روابط خوبی با ایران دارند. هرچند گروههای اسلامی مبارز در ساختار قدرت تشکیلات خودگران و بالتبع در روند سازش و مذاکرات حضور ندارند. البته اخیرا هم پیمانی و اشتراک نظر تشکیلات خودگردان به رهبری محمود عباس با دولت حماس در نوار غزه، منجر به تعلیق مذاکرات شده است و توسعه شهرک سازی در مناطق اشغالی در کنار عدم آزادسازی زندانیان فلسطینی به شکست مذاکرات انجامیده است.  اما اگر یک دولت فلسطینی تشکیل شود، بالطبع این گروهها از آن حمایت خواهند کرد و این به معنای گسست روابطشان با ایران نیست اما از سوی دیگر بحث ارتباط ایران با دولت جدید فلسطینی اصلا مطرح نیست چرا که ایران روابط خوبی با این مقامات ندارد از سوی دیگر به نظر می رسد بحث تشکیل دولت فلسطین در کرانه باختری، قدس شرقی و باریکه غزه اصلا منتفی نیست مگر اینکه فلسطینیان وجود چنین دولتی را اعلام داشته باشند چرا که اسرائیلیها اجازه تاسیس چنین دولتی را نخواهند داد. اسرائیل نمی تواند حضور چنین دولتی را در کنار خود تحمل کند لذا این شرایطی که گفتید اصلاً محقق نخواهد شد. گفتگو و ترجمه از: علی شاهرخی-کارشناس ارشد مطالعات خاورمیانه منبع: روزنامه مردم سالاری
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی