۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۳۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۳
کد مطلب : ۴۴۸۵۳

دریای خزر و بازی بزرگ جدید انرژی قرن ۲۱

آمریکا که در پی تضعیف نقش روسیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و مهار و منزوی ساختن ایران است با اعلام حمایت از طرح خط لوله باکو-جیهان به دنبال تثبیت نقش خود در معادلات جهانی و افزایش نفوذ خود، در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به منظور تحقق بخشیدن به یکی از اهداف بلندمدت خود، یعنی تسلط بر منابع بزرگ انرژی جهان می‌باشد.
دریای خزر و بازی بزرگ جدید انرژی قرن ۲۱
به گزارش نفت ما ،دریای خزر در بازی بزرگ جدید بین ایران، روسیه، آمریکا و چین قرار گرفته است. دریای خزر از نظر ژئواکونومیک اهمیت بالایی برای آسیای مرکزی، قفقاز، جنوب روسیه و قسمت بالایی خاورمیانه دارد. بیش از ده میلیارد تن ذخایر نفتی و هزاران میلیارد متر مکعب گاز طبیعی در این منطقه وجود دارد که بخش عمده آن اکتشاف نشده یا توسعه‌ نیافته است. در سطح ژئوپلیتیک، دریای خزر گذرگاهی است که نفوذ روسیه در خاورمیانه را فراهم می‌سازد و در عین حال منطقه‌ای بااهمیت برای منافع آمریکا محسوب می‌شود. ایران نقشی حیاتی در ثبات دریای خزر دارد. بی‌ثباتی در این کشور می‌تواند تاثیری مستقیم روی کشورهای همسایه ترکمنستان و آذربایجان داشته باشد و پیامدهایی ناشناخته در زمینه‌های مختلف مانند "مسیر گاز جنوبی" اروپا داشته باشد. برنامه‌ریزی شده که این مسیر مقادیر قابل‌توجهی گاز از این منطقه به اروپا به منظور کاهش وابستگی به شرکت روسی "گازپروم" انتقال دهد. علاوه بر این، رهبران کشورهای منطقه قطعاً تحت تاثیر تحولات ایران قرار خواهند گرفت، شورش اقلیت‌های شیعه و مهاجرت و ترقی در اقتصاد محلی می‌تواند از جمله پیامدهای آن باشد. مهم‌ترین بازیگران در منطقه دریای خزر روسیه، آمریکا، چین، ایران و به میزان کمتر اتحادیه اروپایی از طریق آلمان و انگلیس هستند. هدف اصلی این قدرتها کنترل جریان گاز از این منطقه به مناطق ساحلی دریای سیاه یا اقیانوس هند است. کسی که در این راه موفق شود، جدای از کسب سودهای سرشار اقتصادی در دهه‌های آتی، قادر خواهد بود نفوذ زیادی در منطقه اوراسیا داشته و مدعی سهم در خاورمیانه غنی از انرژی نیز شود. آمریکا این منطقه را طی بیست سال گذشته به عنوان قلمروی حیاتی تلقی کرده و تعهد کرده که "پلورالیسم سیاسی" به منظور کاهش نفوذ روسیه ایجاد کند. ابزار اصلی برای این نقشه پیوند دادن بین ذخایر گازی ترکمنستان با خط لوله باکو – تفلیس – ارزروم و مسیرهای دیگر مانند طرح‌های نابوکو با هدف انتقال گاز تا آلمان از ترکیه و اروپای شرقی است. طرح‌هایی مشابه نیز برای انتقال نفت قزاقستان از طریق دریای خزر به ترکیه در دست است. در اوایل سپتامبر 2012 "ریچارد مورنینگ استار"، سفیر آمریکا در آذربایجان که متخصص در سیاست انرژی اوراسیا است اعلام کرد که این کشور استراتژی‌های فوق در بالا را دنبال می‌کند. به طور موازی، اتحادیه اروپا نیز برای مذاکرات سه جانبه میان اتحادیه اروپا، ترکمنستان و آذربایجان برای عملی کردن این طرح‌ها چراغ سبز نشان داد. مانع اصلی برای عبور خطوط لوله از دریای خزر رژیم حقوقی دریای خزر است. سیاست آمریکا در تلاش است که آذربایجان را به اتحاد نظامی با ترکمنستان در آورد تا بخش شمالی دریای خزر (روسیه و قزاقستان) از بخش جنوبی (ایران) جدا شود. این تاکتیک با سه چالش مهم روبرو است. اهمیت ژئوپولتیک منطقه دریای خزر همچنین مبتنی بر وجود منابع انرژی در این منطقه می‌باشد. امنیت یک نیاز حیاتی برای انتقال بی وقفه و پیوسته نفت و گاز خزر است. منطقه دریای خزر (قفقاز جنوبی و آسیای مرکزی ) دارای 3 تا 4 درصد از ذخایر نفتی جهان و 4 تا 6 درصد از ذخایر گازی جهان می‌باشد. سهم دریای خزر در منابع نفت و گاز جهان به خودی خود قابل توجه نیست. اما به هرجهت در شرایط عدم اطمینان به جریان تولید و عرضه نفت از خلیج فارس و همچنین احتمال آنکه روسیه ممکن است از تحویل انرژی بعنوان یک ابزار قدرت استفاده بکند، انتقال انرژی دریای خزر و آسیای مرکزی (قزاقستان و ترکمنستان) به غرب از طریق قفقاز اهمیتی حیاتی یافته است. اهمیت منطقه قفقاز همچنین در نتیجه سیاستهای انرژی کشورهای مصرف کننده در غرب که خواهان کاهش وابستگی شان به منابع انرژی روسیه و خاورمیانه هستند، افزایش یافته است. تعدادی از کشورها و سازمانهای غربی تلاش می‌کنند تا به انحصار تقریبی روسیه در انتقال عرضه انرژی منطقه اوراسیا بواسطه ایجاد مسیرهای خط لوله جایگزین برای انتقال این انرژی، پایان دهند. بنابراین، خط لوله نفتی آتاسو-آلاشانکو ( بین قزاقستان و چین)، خطوط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیحان و خط لوله باکو-تفلیس -ارزروم ( بین قزاقستان، آذربایجان، گرجستان، ترکیه،) و خط لوله گاز ناباکو ( بین اتحادیه اروپایی، ترکیه، بلغارستان، رومانی، مجارستان و اتریش ) عملیاتی بوده، در حال بهره برداری، در دست ساخت یا طراحی شده می‌باشند. درست است که شرایط ژئوپولیتیک انرژی دریای خزر به چگونگی استخراج ذخایر نفتی دریای خزر در آینده بستگی دارد، اما در حال حاضر، الزامات ژئوپولیتیک این حوزه قبل از هر چیز ناشی از متغیر‌هایی چون چالش و رقابت قدرتهای بزرگ در بهره‌گیری بیشتر از منابع انرژی و نیز فرآیند انتقال انرژی این منطقه به بازارهای جهانی می‌باشد. تردیدی نیست که در این میان نتوان سهم یک متغیر را نسبت به متغیر دیگر در ایجاد الزامات ژئوپولیتیک انرژی دریای خزر بیشتر دانست. به عبارت دیگر این دو متغیر نقش زایدالوصف و البته برابر و یکسانی را در الزامات ژئوپولیتیک انرژی دریای خزر ایفا و بازی می‌نمایند. منطقه دریای خزر از زمانهای گذشته به لحاظ اقتصادی دارای ارزش و اهمیت خاصی بوده است. وجود پهنه آبی وسیع در این منطقه با تمام ویژگی هایش و همچنین موقعیت ارتباطی آن با سایر سرزمینها موجب شده است تا این حوضه از دیرباز یکی از مناطق مهم تجاری جهان به حساب آید. دریای خزر خود بعنوان یک منبع غذایی و راه ارتباطی، مورد استفاده مردمان اطراف قرار گرفته است و نادرترین آبزیان دنیا نیز درآن یافت می‌شود. با پیدایش منابع نفت و گاز و همچنین فروپاشی دیوار آهنین و سقوط نظام کمونیستی در شوروی سابق، اهمیت و موقعیت ژئواستراتژیک و ژئواکونومیک آن افزایش یافت. با توجه به تمام شدن برخی از ذخایر میادین نفت و گاز و همچنین نیاز روز افزون دنیا به انرژی، اهمیت حوزه خزر بیشتر آشکار می‌شود. شناسایی میزان پراکندگی و تنوع ذخایر اقتصادی حوزه دریای خزر، کمک بزرگی به کشورهای این منطقه جهت بهره برداری بهتر از این منابع خواهد کرد. سه ویژگی ژئوپلیتیک مهم حوزه نفتی خزر، یعنی امکان بهره برداری آسان، نزدیکی به بازارهای مصرف و قرارگرفتن در محل تلاقی محورهای مواصلاتی اروپا به اقیانوس هند باعث می‌شود تا از اتکای انحصاری بسیاری از کشورهای مصرف کننده عمده انرژی به نفت و گازخلیج فارس کاسته شود، هر چند هنوز حوزه خلیج فارس همچنان عنوان بزرگترین منابع انرژی جهان را داراست. آمریکا که در پی تضعیف نقش روسیه در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز و مهار و منزوی ساختن ایران است با اعلام حمایت از طرح خط لوله باکو-جیهان به دنبال تثبیت نقش خود در معادلات جهانی و افزایش نفوذ خود، در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به منظور تحقق بخشیدن به یکی از اهداف بلندمدت خود، یعنی تسلط بر منابع بزرگ انرژی جهان می‌باشد. به طور طبیعی تلاش برای نادیده گرفتن موقعیت جغرافیایی روسیه و به ویژه ایران برای انتقال نفت و گاز آسیای مرکزی به خارج، منوط به عبور خطوط لوله از بستر دریای خزر است، این کار وقتی می‌تواند صورت بگیرد که در رژیم حقوقی دریای خزر تغییرات اصولی انجام شود، بدون این تغییرات اصولی در رژیم حقوقی دریای خزر، اهداف دیگر آمریکا مبنی بر پیوند کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز به آمریکا و کنترل روسیه و ایران به نتیجه نمی‌رسد. در نتیجه آمریکا برای رسیدن به اهداف استراتژیک خود در منطقه ناگزیر است، از تغییر رژیم حقوقی دریای خزر حمایت کند. بنابراین با توجه به موقعیت ژئوپلیتیک منحصر به فرد دریای خزر که امکان صدور منابع انرژی آن را از چهار مسیر شمال، جنوب، شرق و غرب امکان پذیر ساخته، کشورهای همسایه خزر بخصوص ایران باید تلاش کنند تا منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی خود را به نحو مطلوب تامین نمایند. با توجه به توضیحات فوق، دریای خزر در استراتژی‌های جهانی قرن 21، جایگاه بسیار برجسته‌ای دارد. فاتیما رضایی/نفت ما  
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی


بخش خصوصی؛ عامل موثر در تحقق رشد تولید با مشارکت مردم
 سید حمیدرضا فاطمی حسینی/کارشناس حوزه نفت و گاز 
شاخص بروکفیلد و تحلیل ویسکوزیته دینامیکی سیالات
مهندس علیرضا آمار محمدی/مشاور و کارشناس ارشد روانکارهای خودرویی و صنعتی