۰
plusresetminus
تاریخ انتشاريکشنبه ۱ آذر ۱۳۹۴ - ۱۲:۳۰
کد مطلب : ۳۵۵۴۱
بازخوانی بحرانهای نفتی

تاثیر بحرانهای نفتی بر بحرانهای سیاسی بین المللی

با استفاده از داده های اقتصادی، سیاسی و اوضاع داخلی و خارجی ، می توان علت هر یک از بحرانهای نفتی را یافت و تلاش کرد تا از دیدگاه اقتصادی و تاثیر نفت بر اقتصاد و سیاست به تفسیر بحرانهای نفتی و به تبع بحرانهای سیاسی بین المللی پرداخت.
تاثیر بحرانهای نفتی بر بحرانهای سیاسی بین المللی
به گزارش نفت ما ،با استفاده از داده های اقتصادی، سیاسی واوضاع داخلی و خارجی ، می توان علت هر یک از بحرانهای نفتی را یافت و تلاش کرد تا از دیدگاه اقتصادی و تاثیر نفت بر اقتصاد و سیاست به تفسیر بحرانهای نفتی و به تبع بحرانهای سیاسی بین المللی پرداخت. تا قبل ازسال 1973 رابطه بین بحرانهای سیاسی و بحرانهای نفتی خلاف آن چیزی بود که در سالهای بعد از1973 اتفاق افتاد. چراکه تا آن زمان در جریان سه بحران سیاسی و متعاقب آن سه بحران نفتی ایجاد شده در منطقه خاورمیانه، استفاده ابزاری از نفت واستفاده از نفت به عنوان یک سلاح سیاسی بیشتر در دست تولید کنندگان نفت بود. ازطرفی این بحرانها بیشتر مبارزه علیه استعمار و استعمارگران بود. به طوری که ازسه حادثه ایجاد شده دوتای آن جریان ملی شدن بود. در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران اصولا این ایران نبود که یک بحران نفتی را ایجاد کرد بلکه این کمپانیهای بزرگ نفتی بودند که با تحریم واردات از ایران باعث ایجاد یک نوسان در قیمت نفت شدند که البته چندان قابل اعتنا نبود. بحران سال 1956 کانال سوئز، که جریان ملی شدن صنعت نفت ایران تاثیرات عمیقی از نظر معنوی برآن داشت، به منظور ملی کردن کانال سوئز بود. البته ناصر در این جریان برخلاف ماجرای ملی شدن نفت ایران تا حدودی درصدد استفاده از فشارناشی از قطع مسیر کوتاه عبور نفت علیه کشورهای فرانسه وانگلیس بود. هر چند دراین جریان نیز اصولا میزان عرضه نفت کم نشد و فقط مسیر عرضه به یکی از مصرف کنندگان عمده که اروپا بود تا حدودی طولانی گردید. در نتیجه درقیمت نفت چندان تغییری حاصل نشد و فقط کرایه های حمل کشتیها افزایش یافت. همین شرایط تا حدودی در جریان بحران سال 1967 نیز تکرارشد.  اما بحرانهای نفتی و سیاسی ایجاد شده بعد از سال 1973 بصورت اساسی متفاوت بود و به نظرمی رسد بعد از این تاریخ، بخصوص این آمریکا بود که از نفت استفادهای ابزاری می کرد. به این معنی که آمریکاییها با تشخیص درست تاثیر بی نظیر نفت بر اقتصاد و تاثیرپذیری سیاست از اقتصاد درصدد برآمدند که مسیر را به صورت بر عکس طی نمایند. به این معنی که با ایجاد یک بحران سیاسی درصدد تغییردر شریط بازار نفت و ایجاد یک بحران نفتی می شدند تا ازآن طریق بتوانند شرایط اقتصادی خود و دیگر رقبا را به نحو دلخواه کنترل نمایند. که حاصل این برنامه ریزیها به کنترل درآوردن مجدد شرایط سیاسی بود. برای بحران سال1973 شواهد و قرائن ثابت می کند که اصولا شرایط اقتصادی داخلی و بین المللی آمریکا به صورتی بود که آمریکا به ایجاد این بحران نفتی نیاز داشت تا مشکلات خود را سروسامان دهد. آثار بعدی این بحران براقتصاد کشورهای مختلف نیز همین امر را تائید می کند. درآن سو کشورمصر و اسرائیل نیز از نظر شرایط داخلی و خارجی در موقعیتی بودند که بی تمایل به ایجاد این بحران برای رفع مشکلات خود نبودند. بنابراین به صورت مستقیم یا غیرمستقیم عامل آمریکا در اجرای برنامه هایش شدند.  اما در جریان بحران نفتی سال 1979 ایران، شرایط به گونه ای بود که اصولا این بحران نمی توانست از قبل توسط قدرتهای بزرگ برنامه ریزی شده باشد و آثارحاصل ازبحران نیز همین فرضیه را تائید می کند. بنابراین در این مورد، این یک بحران سیاسی خود جوش و غیر برنامه ریزی شده بود که باعث یک بحران نفتی وجهش در قیمتهای آن شد، در نتیجه این مورد یکی از موارد تاثیر خالص سیاست بر نفت است.  در ایجاد بحران سیاسی و نفتی حاصل از حمله عراق به کویت و متعاقب آن آمریکا به عراق بازهم شواهد و مدارک جمع آوری شده نشان می دهد این آمریکا است که بحران نفتی را از قبل برنامه ریزی کرده، اما این بار نه به خاطر مشکلات اقتصادی و مالی پیش آمده تا آن زمان، بلکه بخاطر شرایط در پیش و در اختیار گرفتن کنترل قدرت اقتصادی و سیاسی رقبای بعد از دوران جنگ سرد و سقوط بلوک شرق . بنابراین بحرانهای سیاسی ایجاد شده در منطقه خاورمیانه بعد از سال 1973 که با نفت و انرژی ارتباط دارد یا قبل از ایجاد توسط بحرانهای اقتصادی زمینه سازی می شوند. یعنی اینکه وضعیت اقتصادی قبل از بحران به گونه ای بوده که کشوردارای توانایی را که در حال حاضر آمریکاست به سمت طراحی و ایجاد یک بحران سیاسی که حاصل آن یک بحران نفتی است برای حل مشکلات و در اختیار گرفتن وضعیت سوق می دهد. و یا اینکه این وجود وضعیتهای قابل پیش بینی در آینده است که کشور صاحب قدرت را برای دراختیارگرفتن وضعیت آینده ترغیب به ایجاد یک بحران سیاسی می کند تا درادامه با کنترل امتیازات نفتی حاصل ازآن، شرایط اقتصادی را نیز کنترل نماید، چراکه که این انرژی است که موتور اقتصاد را به حرکت درمی آورد و کنترل عرضه و منابع انرژی می تواند شدت پیشرفت هر اقتصادی را تحت تاثیر قراردهد. بنابراین با ایجاد یک بحران در بخش انرژی و نفتی درصدد کنترل سایر بخشهای اقتصادی و سیاسی برمی آیند. بهروز نامداری-کارشناس انرژی
ارسال نظر
نام شما
آدرس ايميل شما
کد امنيتی